یادداشت
1401/4/3
به نام او این کتاب شامل پنج داستان بلند: «گریز به تاریکی»، «مردن»، «مردهها سکوت میکنند»، «جرونیموی کور و برادرش» و «فرولاین الزه» و یک داستان کوتاه که پیش از این هم به آن اشاره شد، یعنی «دفترچه خاطرات ردگوندا» است. در مورد «مردن» و «مردهها سکوت میکنند» توضیحاتی داده شد. در مورد سه نوول دیگر باید بگویم که هر سه جزو مهمترین و بهترین آثار شنیتسلر هستند و او هر سه را در دوران پختگی خود نوشته است. شنیتسلر در «گریز به تاریکی» ما را با یک بیمار روانی همراه میکند (شاید به یکی از بیماران شنیتسلر در دورۀ طبابت خود شبیه باشد)، او تا به آخر این فضای مالیخولیایی را که از ابتدا بر داستان حاکم است، حفظ میکند و با پایانبندیای تکاندهنده آن را تکمیل میکند (مثل بیشتر پایانبندیهای آثار او). در «جرونیموی کور و برادرش» که اوّلین داستان ترجمهشده از شنیتسلر به زبان فارسی نیز هست و در سال 1310 با عنوان «کور و برادرش» به قلم «صادق هدایت» منتشر شد و بعدها در کتاب «نوشتههای پراکنده» آمد، داستان نوازندۀ کور و دورهگردی را روایت میکند که به همراه برادرش به تکدّیگری مشغول است و در جریان یک سوءتفاهم، دیدی تازه نسبت به برادرش پیدا میکند. مضمون «جرونیموی کور و برادرش» از آن دست مضامینی است که در کمتر اثری از شنیتسلر تکرار شده است. و امّا داستان آخر که عنوانش همان نام شخصیت اوّل داستان است، یعنی «فرولاین الزه»، به نظر بنده بهترین داستان این کتاب است؛ بهترین داستان در مجموعهای که همۀ داستانهایش در تراز ادبی بالایی قرار دارد. شنیتسلر این داستان را در دهۀ پایانی عمر خود نوشت. او در یادداشتهای روزانهاش به این نکته اشاره میکند که میخواهد داستان دیگری به سبک «ستوان گوستل» بنویسد، منتها این بار شخصیت اوّل داستان، دختر نوجوانی باشد. «فرولاین اِلزه» مونولوگی طولانی است با حجمی تقریباً دو برابر «ستوان گوستل»، ضمن اینکه شنیتسلر در این داستان نثر پختهتر و پرداختهتری پیدا کرده است. این داستان از مهمترین آثار اوست که به مانند برخی دیگر از داستانهایش، بارها مورد اقتباس سینمایی قرار گرفته است.
6
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.