یادداشت بابک فروغی
دیروز
کتاب انگیزه رهبری، کتابی کوتاه ، بسیار خوشخوان و روان، و در عین حال به شدت مفيد و ضروری برای هر رهبری در کسبوکار است. کتاب دارای در بخش کلی است: داستان، و آموزهها. در قسمت اول پاتریک لنچونی در خلال یکی روایت داستانگونه به ارائه ایده کتابش میپردازد و داستان یک مدیرعامل را تعریف میکند تا در نهایت داستان بتواند مسئله اصلیاش را انتقال دهد. پس از تمام شدن قست اول، در قالب چندین صفحه ایده کلان کتاب را تشریح می کند که همان انگیزه رهبری و مشکلاتی است که انگیزههای نادرست یک رهبر میتواند برای سازمان همراه داشته باشد. از اینجا به بعد ریویو میتواند گونهای از اسپویلر باشد، چرا که میخواهم راجع به ایدهی کتاب و نکات مهمی که ارائه میدهد صحبت کنم: پاتریک لنچونی معتقد است برخی از رهبران نمیتوانند سازمانی سالم داشته باشند؛ چون به انجام کارهای سخت و گوشزد کردن چیزهای چالشبرانگیز و ضروری تمایل ندارند. و این مسئله ریشه در انگیزههای اشتباه برای رهبری است. نویسنده میگوید رهبری دربارهی به پیش بردن دیگران است، و نه به پیش بردن خود. او دو انگیزهی رایج را برای رهبران متصور است: ۱) خدمت کردن ۲) دریافت پاداش. پاتریک لنچونی میگوید که تنها نوع رهبری واقعی همان اولی است و رهبرانی که انگیزههای صحیح نداشته باشند، چگونه با این نگرش که رهبر شدن مزد سالها تلاششان است از کارهای مهم و کارهایی که دوست ندارند دوری میکنند. او پنج نوع از این کارها را که رهبران با انگیزههای ناصحیح از انجامشان طفره میروند به صورت زیر برمیشمرد: ۱) تشکیل تیم رهبری ۲) مدیریت زیردستان (و وادار کردنشان برای مدیریت زیردستان خود) ۳) داشتن گفتگوهای پردردسر و ناخوشایند ۴) برگزاری جلسات عالی با تیم رهبری ۵) اطلاعرسانی پیوسته و پیاپی خطمشیها به کارمندان «با گذشت زمان، آنهایی که رهبری مسئولانه را در خود نهادینه میکنند، حتی اگر پیش از این انگیزههای پاداشمدارانه داشتهاند، کمکم به فعالیتها و موقعیتهایی که زمانی خستهکننده و ناخوشایند میدانستند، به چشم کار واقعی رهبری فداکار نگاه میکنند و سرانجام، کمکم از انجامشان لذت میبرند.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.