یادداشت رقیه زارعی

        کتابِ  نوجوان خوبی بود متن ساده و روانی داشت به تهاجم فرهنگی تاثیر فرهنگ  غرب و مدرنیته بر زندگی سنتی پرداخته  اینجا جامعه ما روستایی به نام اصیل آباد بود که روزی مردم شاد و خوشحال با هم زندگی می‌کردندو خبری از تجملات نبود مردم در آرامش بودند صبح زود از خواب بیدار می‌شدند و شب زودهنگام روستا خاموش میشد تا اینکه پیله ور با  شهر فرنگ توجه آن ها را جلب می کند با تصاویری از  فرهنگ شهری و تجملات و ..به آن ها نشان می دهد نیاز سازی می کند و به شهر برمیگردد با اسباب بازی ها و زیور آلات و سایر موارد ... برمی گردد و به این طریق کلی سود به جیب می زند و رفته رفته مغازه  اجاره و سپس قهوه خانه روستا از رونق می افتد و تعطیل می شود آن را میخرد و به مرور با تاثیر گذاری بر مردم  روستا را بدهکار خود و به تصرف در میاورد در این بین ملا و علی آقا که از باسوادان ده هستند و از زندگی شهری و خوبی ها و بدی های آن آگاهی دارند هدف پیله ور را هم می دانند این را به مردم و کدخدا ده گوشزد می کنند اما...