یادداشت آگاتا هولمز
22 ساعت پیش

پنجمین کتاب تابستان ۱۴۰۴* (میبینید سرعتم چقدر فوق العادهاس؟) هولمز تو یه بطری کوکائین داری من که ندارم =(. واقعاً کتاب بینظیری بود، هم داستانی هم پروندهاش جالب بود هم توصیفات خوب بود. این چهارمین کتابیه که از مجموعهٔ شرلوک خوندم و کم کم روندش داره دستم میاد، اینطوریه که کانن دویل یه جوری جزییات رو وارد داستان میکنه حدس زدن مجرم برای خواننده کار راحتی نیست، اما شرلوک جوری همهچیز رو توضیح میده که انگار راحتترین کار دنیاست (واسه همینه که یه دورهای (برای من همیشه) خواستهی خیلیهامون بوده که مغز جناب هولمز رو داشته باشیم!) نیم ستاره رو هم دقیقاً برای همین کم کردم. و یه نکتهی دیگه که اواخر کتاب برام به شدت ملموس بود، یه جورایی نژادپرستانه بود، البته که از طرف شخص شخیص مجرم اما به هرحال... و مقصر نشون دادن هند و مظلوم نشون دادن انگلستان در استثمار هند! و دیالوگ محبوبم که از قسمت ویژه سریال هم به شدت برام دوست داشتنی بود: _ مورفین یا کوکائین؟ _ کوکائین، محلول هفت درصد. دلت میخواهد امتحانش کنی؟ باهاش خوش گذشت، آه از این خونسردی کارآگاه مرموز که همیشه افتخارهاش رو به اسم خودشون میزنن؛ به راستی که کی هستی؟ و آها به عنوان کسی که تقریبا هفت ساله طرفدار دوآتیشهی شرلوک هولمزه میخوام یه اعترافی بکنم، پروندههای پوآرو واقعاً برگریزون ترن، اما شخصیت و روش هولمز همیشه برای من محبوب تر خواهد بود و ارادت ابدی بهش خواهم داشت =).
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.