یادداشت Soli
15 ساعت پیش
میخواستم بهش دو تا ستاره بدم، چون گولم زده بود. من کتاب رو به خاطر آنه خوندم، و با خودم گفتم حداقل اگر درمورد خودش نباشه، درمورد بچههاشه، اما نبود. داستان درمورد کشیش بود و بچههاش. یکی از دلایلی هم که نمیخواستم بیشتر از دو تا ستاره بهش بدم، این بود که رفتار کشیش و بچههاش رو درک نمیکردم. درک نمیکردم که یه نفر تا اون حد سربههوا باشه و اون بچهها اون قدر خوب و پاک و معصوم. حالا چی شد که شد سه ستاره؟ دو صفحه آخر، دقیقا به همون دو صفحه آخر یه ستاره اضافه دادم، چون واقعا قشنگ بودن و به شدت متاثرم کردن. یکی از پاراگرافای فوقالعاده صفحهی یکیمونده به آخر که خطر اسپویل هم نداره: جنگ بزرگ هنوز سایهی سرد خود را روی زندگی جنگاورانش نینداخته بود. جوانانی که قرار بود در فرانسه، فلاندر و... بجنگند و شاید بر زمین بیفتند، هنوز پسربچههایی بازیگوش بودند که زندگی چون رویایی شیرین پیش رویشان بود. و دخترهایی که قرار بود زیر بار غم و اندوه کمر خم کنند، هنوز دخترکانی خیالباف بودند که ستارهی امید و آرزو پیش رویشان میدرخشید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.