یادداشت Narges
1404/3/5
#نظر_ناکارشناسانهام راجع به این کتاب: سراسر این کتاب در مورد نمادگرایی حرف میزنه. کوری سفید، اشک، قیچی، آتش، بوی گند، باران، مجسمههای خدایان و... این شخصیتها اسم ندارن. ما صرفا با عنوانهای دکتر. زن دکتر، مردی که اول کور شد، دختری که عینک دودی داشت و... به قول یکی از شخصیتها که اینجا گفته ما نیازی به اسم نداریم. صدامون هست که مهمه. بیاید به نمادها بپردازیم. اشک: ما حتی یه شخصیت به اسم سگ اشکی هم داریم. سگی که اشکهای زن دکتر رو پاک میکنه. زن دکتر تنها کسیه که کور نشده و تنها کسیه که انگار انسانیتش از بین نرفته. پس اشک نماد انساندوستی به حساب میاد. قیچی و آتش: بیاید اول یه نقل قول از خود راوی داشته باشیم که میگه "بیاید فراموش نکنیم که همه چیز در زندگی نسبی است، و آتشی که این زن اینجا به پا میکند خنجر کوچکی است، و به روشنی نوک تیز یک جفت قیچی است." اگر کتاب رو خونده باشید رابطه بین آتش و قیچی رو متوجه میشید. این دو object بنظرم نشونه آزادیعه. آزادیای که با انسانیت برابری نمیکنه ولی انسانیت رو نجات میده. باعث شدن از دست حکومت ظالمانه کوچکی که در بیمارستان قرنطینه ایجاد شده بود فرار کنن، اما وقتی کوری په فرقی میکنه توی بیمارستان باشی یا توی شهر؟ مردم همیشه برای تیکهای نون حاضرن روحشون رو هم بفروشن. زن دکتر برای من نماد ایستادگی و مقاومت بود. بسیاری از دیالوگهاش رو دوست داشتم. زمانی که یکی از قلدرها براشون خط و نشون میکشید و زن دکتر حرف میزد بهش گفت:"صدات رو یادم میمونه" و زن دکتر هم در جوابش میگه:"من هم صورتت رو یادم میمونه." اینجا بود که یه تناقض بین خودش پیدا میشه و از خودش میپرسه ما همه کوریم پس چطور میتونه قیافهام رو یادش بمونه؟ یا قسمتی که همون آدم رو کشت به بقیه آدمهاش گفت اگر موقعیتش جور بشه باز هم اینکار و میکنم. این قسمت جایی بود که زن دکتر دچار استیصال شد که نمیتونه این همه آدم کور رو نجات بده. خودش تنها کسی هست که میبینه ولی به تنهایی نمیتونه کسی که نمیتونه ببینه رو بینا کنه. چطور میشه؟ خصوصا که توی این قسمت بهش اشاره میکنه. کسی که خودش رو به خواب میزنه چطور میشه بیدار کرد؟ تکاندهندهترین صحنه برای من وقتی بود که زن دکتر متوجه شد تمام مجسمههای توی کلیسا با پارچه سفیدی پوشیده شدن. یعنی حتی خدایان هم نمیتونن ما کورها رو بینا کنن چون خودشون توی تمام دانش و تواناییهاشون غرق و کور شدن. اما اگر بخوام برای این کوری هم فلسفهبافی کنم باید بگم کوری سفید نشون از این میده که تو همین الانش هم کوری ولو تا وقتی که متوجه کوریات بشی. این کوری در عصری رخ میده که همه چی در همه جای ما حضور داره ولی توشون غرق شدیم. ما همین الانش هم کوریم. در دانشی که اندازه نداره. امتیاز من 10/10 به شدتتتتت پیشنهادی. #کوری
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.