یادداشت سیده زهرا ارجائی
1404/5/2
رد پای مشهدالرضا در این داستانِ سعید تشکری به واقعهی مسجد گوهرشاد میرسد! هرچند که من با ذهنیتی که از داستانهای قبلی این نویسنده داشتم و عنوان کتاب، انتظار داشتم با داستانی تاریخی از ساخت مسجد گوهرشاد مواجه شوم... از سوی دیگر، انتظار این سبک فانتزینویسی را از سعید تشکری نداشتم! نویسنده دو زمان و سه گروه را در داستان به هم متصل کرده! یکی زمانی است که گوهرشاد را به سمت مشهد میبرند؛ و دیگری، زمان کشف حجاب و واقعهی خونین مسجد گوهرشاد، که در این زمان از یک سو صادق است که در حال تدارک مقدمات ازدواجش است و از سوی دیگر پاکروان و همسرش که میخواهند مشهد را اروپا کنند! ایدهاش ایدهی جالبی بود، این که شخصیتهای مختلف را واسطهی پیوند زمانهای متفاوت کنی تا مقابله و تفاوتشان را نشان دهی؛ اما اجرای این ایده، به دل نمینشست! من فکر میکنم هریک از این دو زمان به تنهایی قابلیت این را دارند که یک رمان تاریخی باشند اما آن چه در این داستان دیدم، بنظرم بیش از هرچیز، از دست دادن این ظرفیت بود!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.