یادداشت نرگس حمیدی پور
دیروز
این کتاب ۶ فیلم اول فرهادی را بهمثابه نگاهی جدید در فیلمسازی ایرانی تحلیل میکند که من سه تا از آنها را خواندم. شاید سینمای فرهادی تلاش میکند خلا بین امر نمادین و امر واقع را آشکار کند و لحظهای که سوژهی شکافته تبلور مییابد را نشان دهد. لحظهای که ضد خودش هم عمل میکند و قهرمانهایی که قرار نیست قهرمان باشند. شاید برای همین نویسنده اسم کتاب را #بوطیقای_گسست گذاشته است. گسستی که بخشی از آن را بین سینمای قبل از انقلاب و بعد از آن توصیف میکند که البته تاریخی نیست بلکه هستیشناختی است. به باور او، فرهادی این نظم پسین را کنار میزند و در نقطهای بینابین حرکت میکند. گویی که واکنشی در برابر سینمای متافیزیکی، ارزشی، معناگرا یا... بعد از انقلاب باشد. همین رویهی بینابینی است که به او قدرت ابهام را میدهد که پس از دو فیلم اولش بیش از هرچیز در پایان قصه خودش را نشان میدهد. همان عبارت معروفی که فرهادی را با آن میشناسیم: پایان باز.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.