یادداشت بابک فروغی
10 ساعت پیش
کتاب در برخی قسمتها، و نه همهی بخشها، روایت جذابی دارد که خواننده را علاقهمند به دنبال کردن ماجرا میکند. کتاب دو روایت دارد که یکی از زبان یک گروه مستندساز ایرانی و دیگری از زبان یک خبرنگار ایتالیایی است که به نظرم روایت دوم پرکششتر است. اما این کتاب، در مجموع، نکات زیادی را منتقل نمیکند و اطلاعات چندان جدیدی به خواننده نمیدهد؛ کتاب همانطور که انتظار میرفت یک سری حرف تکراری دارد در مورد آزاد نبودن رسانههای غربی، سلطهی صهیونیسم و نزدیکی آنها به سران قدرت در ایتالیا، پوچی زندگی در غرب و مسائلی دیگر از این دست. نویسنده تلاش کرده با گنجاندن یک شخصیت خاکستری در کتاب به نام حسین، از شعارزدگی و غلو در بیان مطالبش جلوگیری کند. اما به نظرم در این مورد چندان موفق نبوده و شخصیت حسین کمک خاصی به پیشبرد داستان نمیکند و حتی جنبههای مختلف شخصیتش هم چندان آشکار و دقیق روایت نمیشود. حتی درگیری حسین برای انتخاب بین آرمانخواهی و رفاهطلبی هم به قول فراستی در نیامده است. :) سایر شخصیتهای ایرانی کتاب هم آنطور که باید و شاید شخصیتپردازی نشدهاند که این نیز ضعف مهم دیگری است. خواندن این کتاب باعث شد توجه من به ادواردو آنیلی بیش از پیش جلب شود و قطعاً در مورد او تحقیقات بیشتری خواهم کرد تا بهتر او را بشناسم و اتفاقاتی که باعث تحول وی شد و همچنین اتفاقاتی که پس از مرگ او افتاد را دقیقتر مطالعه کنم. از جمله همین به ارث بردن اموال خانوادهی آنیلی توسط جان الکان، خواهرزادهی یهودی ادوارو... و نکتهی مهم پایانی این که همهی این موارد باعث نمیشود دغدغهی ارزندهی نویسندهی کتاب و پرداختن به چنین موضوعی را دست کم بگیریم و بابت این روایت قدردان او نباشیم. خدا قوت به بهزاد دانشگر برای این کتاب، این روایت و این دغدغه... از کتاب که بگذریم، چند جمله برای ادواردو: ادواردو آنیلی شخصیتی است که قطعا خواندن و نوشتن در موردش ارزشمند است و آگاهیبخش. باید بهتر بشناسیم شخصیتی را که از دل یک دنیای مصرفزده و از دل یک خانوادهی سرمایهدار، دل در گروی آرمان میبندد و گام در این راه میگذارد...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.