یادداشت ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ
1404/4/17
اگر بخوام به تجربهای که از وقت گذروندن با سری کتاب ها کسب کردم، اشاره کنم : انتظار بالایی از جلد اول نداشته باشید! این مجموعه دوران طلایی خودش رو با سروصدا شروع کرد. و صحبتهایی که میشنیدم بیشتر بر جنبهی احساسی کتاب تمرکز داشتند. امروز این کتاب رو به دلیل سَبک روان جریان اتفاقات و قلم جذاب نویسنده برای نیفتادن در چالهی ریدینگ اسلامپی شروع کردم. و حالا اول از قلم نویسنده شروع کنیم: قلم خانم مافی سبک خاص و جدیدی داشت. تشریح احساسات شخصیت اصلی _جولیت_ در پردهی استعاره و کنایه علاوه بر اینکه جدید و مجذوبکننده است، پنجرهی عمیقی به تجربیات و احساسات شخصیت داستان برای خواننده باز کرده است. و به همان اندازه که احساسات با پیچیدگی بیان شدند، توصیفات مکان ها و پس زمینه ساده و متصور بود تا باعث سردرگمی نشه. این جلد از زبان جولیت و بیان افکار او تعریف میشه. و حالا تم داستان و شخصیت ها: ایدهی کلی پادآرمان شهر جذابه، اما باید نظر گرفت که این جلد درواقع فقط گرده بردایی سطحی از تصویر داستان ذهنی نویسنده است. داستان به معرفی سطحی شخصیت ها و شرایط فعلی که در اون قرار دارند می پردازه و با رنگ سرخ لحظات عاشقانه به آن رنگ و لعاب میده. شخصیت ها پایهریزی میشوند اما به صورت کامل پرداخته نمیشوند. شخصیت های داستان مخصوصا با ورود سازمان نقطهی اُمگا به سطح جذابی میرسه و ذهن خواننده همانقدر که برای شخصیت های اصلی جا باز میکنه، مکان مخصوصی هم برای شخصیت های فرعی نگه میداره. به این جلد به چشم دری با طرح ساده نگاه کنید که قراره شما رو وارد دنیای پیچیدهای بکنه. ترجیح میدم تمام مجموعه رو بخونم و بعد آن رو تحلیل کنم. به هر حال همیشه اولین جلد با آخرین جلد مجموعه تفاوت بسیاری داره، هم تجربه نویسنده بیشتر به پختگی نزدیک میشه و هم روند داستان به اوج خودش نزدیک میشه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.