یادداشت ملیکا خوش‌نژاد

        ویرجینیا وولف در نظر من قبل از آنکه نویسنده باشد یک شاعر است، شاعری که آدم را به اعماق حس و خیال و موسیقی و جادو می برد. موسیقی که با کلمه ها ساخته شده. اما این باعث نمی شود منطق کتاب در نظر گرفته نشود. انقدر شخصیت ها با دقت و ریزه کاری پرداخت شدند که آدم تعجب می کند از این همه نکته سنجی.
این کتاب از سه بخش تشکیل شده: پنجره، زمان می گذرد و فانوس دریایی. تمام عناصر کتاب می توانند به صورت نماد و رمز تفسیر بشوند از خود فانوس دریایی گرفته تا شخصیت های کتاب.
آقای رمزی، نماد منطق و فلسفه و عقل، حتا می توان فهمید که گرایش او فلسفه ی تحلیلی است چراکه اشاره می شود که او به تحلیل چیزها برای رسیدن به حقیقت می پردازد. و خانم رمزی نماد عشق و سحر و جادو و خیال و البته لی لی. لی لی که مثل آقای رمزی در پی یافتن خود حقیقت نیست، و مثل خانم رمزی هم سعی در پنهان کردنش در میان حریر جادو ندارد. لی لی می خواهد در اشراق غرق شود. او نمی خواهد حقیقت را بفهمد، می خواهد با حقیقت یکی شود.
حتا چارلز تنسلی هم حرفی برای گفتن دارد. او نماد کسانی است که آنقدر برای روی پای خود ایستادنشان سختی کشیده اند که حالا منتظر هر لحظه ای برای خودنمایی و به رخ کشیدن خودشان هستند و می توانند به صورت باورنکردنی هر چیزی را به خودشان ربط دهند.
در میان همه ی این ها آن چه مرا بیشتر مجذوب کرد لی لی بود و نقاشی لی لی. حتا اینکه هنر لی لی نقاشی است آگاهانه انتخاب شده است؛ چراکه لی لی در پی یافتن فاصله ی مناسب است و می داند که همه چیز به مقدار فاصله ی ما با انسان ها و اشیا بستگی دارد و این دقیقا همان نگاه نقاش است برای پیدا کردن زاویه و فاصله ی مناسب با چیزها تا بتواند به بهترین شکل آنها را به تصویر بکشد.
      
1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.