یادداشت Amin mousavi

Amin mousavi

Amin mousavi

1404/5/21

        وقتی سنگدل رو باز کردم، انتظار نداشتم با یه مجموعه آدم‌هایی روبه‌رو بشم که هم زخمی‌ان، هم زخمی می‌کنن — یعنی همدلانه و هم بی‌رحم، دقیقا همونی که آدم از زندگی واقعی می‌خواد: پیچیده و بدون دستور پخت ساده.

ماریا مییر بلد بوده یه نقاشی‌ از رابطه‌ها بکشه که درش خبری از سیاه و سفیدای راحت نیست؛ همه‌چی تو طیف خاکستریه. شخصیت‌هاش نه کاملن قهرمان‌اند نه صرفاً شرور — بیشتر شبیهِ آدم‌هایی‌ان که تو آینه دیدیم و با خودمون گفتیم: «اوه—اون هم بوده.» این نوشته باعث می‌شه بفهمی قضاوت کردن راحت‌تر از فهمیدنه، ولی فهمیدن لزوماً توجیه‌کننده نیست.

یکی از چیزهایی که دوست داشتم، صداقتِ بدون تزیین روایت بود: کتاب از انگیزه‌ها، ترس‌ها و اشتباه‌ها حرف می‌زنه بدون اینکه بخواد بهت یه نسخه‌ی اخلاقی قالب کنه. این بی‌پرده‌گویی هم لذت‌بخشه، هم ناراحت‌کننده—به این معنی که کتاب گاهی مثل یه سیلی می‌زنه تو گوشِ راحت‌طلبی‌ات و می‌گه: «بیا واقعی باشیم.»*

مییر نشون می‌ده که «سنگدل» بودن لزوماً یه صفت ثابت نیست؛ یه واکنشه، یه مکانیزم دفاعی، یا شاید نتیجه‌ی زخمی که خوب نشده. و همین دیدنِ علت‌هاست که خوندن کتابو دردناک ولی ضروری می‌کنه. کتاب تو رو وادار می‌کنه با دو تا سوال بمونی: «من کجا ممکنه سنگدل باشم؟» و «چه‌جوری از تکرار این درد جلوگیری کنم؟»

در نهایت، سنگدل یه دعوت به همدلیِ مشروطِ آگاهانه‌ست — یعنی همدلی‌ای که کورکورانه نیست، بلکه همراه با مرز و مسئولیت و هوشیاریه. بعد از خوندن کتاب، نه تنها احساس ناراحتی می‌کنی، بلکه یه نوع حس مسئولیتِ روشن می‌مونه که می‌گه نباید اجازه بدیم زخم‌ها تبدیل به بهونه‌ای برای آسیب زدن بشن.

اگر بخوام خلاصه‌ش کنم: این کتاب تلخه، واقعیه، و اذیتت می‌کنه تا بهتر بتونی خودت و دیگران رو ببینی. و اگه دنبال رمان‌هایی هستی که سرتو پایین نندازن و باهات روراست باشن، این یکی باید توی لیست‌ت باشه.
      
8

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.