یادداشت روژان صادقی
1403/3/19
فکر میکنم خیلی خوششانسم که این فرصت رو داشتم تا با زنان ارزشمند و دانایی که تحسینشون میکنم در زمانی مناسب این کتاب رو بخونم. همچنان دستودلم به مرور نوشتن نمیره ولی علیالحساب یادداشتی که چند روز بعد از اتمام کتاب برای خودم نوشتم رو اینجا هم میذارم. «از دو هفته پیش، سر کلاس ماهور شروع شد. بحث در مورد ناموس، دفاع دوستم از بابت عوض کردن این کلمه چون هنوز هم به اسمش در همین قرن و همین ممکلت زن کشته میشه و در ادامه داستانی که در رابطه با دختران قوچان گفته شد. این دو هفته، بعد از اون بحث و بعد از شروع کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟ بعد از خوندن ندبهی بهرام بیضایی و در حین زندگی کردن میان یک انقلاب فمینیستی، زنهایی که پشت من در تاریخ ایران ردیف شدند بیش از همیشه ذهنم رو درگیر کردند. اینکه من میتونم برم سرکار، دوست پسرم رو بغل کنم، در مورد زنان و تقریبا هر چیزی که دلم میخواد کتاب بخونم، هر زمان که بخوام از خونه برم و هر زمان که بخوام به اون برگردم، تمامی اینها رو مدیون چه زنهایی هستم؟ پا روی مردمک چشم چه نرگسهایی میگذارم؟ آیا خوندن ازشون، تلاش برای یاد کردن ازشون و تحلیل و بازگو کردن داستانشون به راستی ظلمی که به اونها شده رو پاسخگوست؟ و آیا این کنش من به عنوان زنی که از پس این همه ظلم با شانس عحیبوغریبی زنده بیرون اومده، کافیست؟»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.