یادداشت نعیمک

نعیمک

نعیمک

1403/9/24

عهد عتیق: کتاب های شریعت، یا، تورات بر اساس کتاب مقدس اورشلیم
        عهد عتیق شامل کتاب‌هایی است که به سنت یهودی می‌پردازد و قبل «عهد جدید» و زندگی عیسی اتفاق افتاده است. جلد اول (بر اساس نشر هرمس) تورات است که خود از پنج کتاب مختلف تشکیل شده است.
کتاب اول «پیدایش» از آفرینش زمین شروع می‌شود و تا مرگ حضرت یوسف ادامه پیدا می‌کند. از داستان مشهور آدم و حوا و قصه‌های دیگری که شنیده‌ایم. خدا در این کتاب خیلی کینه‌ای است واقعاً! تقی به توقی می‌خورد یک عذابی می‌فرستد یا قهر می‌کند. پیغمبران هم همین طور هستند و هیچ ایده‌ای که نشان دهد آدم‌های خاصی هستند به دست ما نمی‌دهد. دروغ می‌گویند، دیگران را نفرین می‌کنند و ادا گول می‌زنند. جذاب‌ترین بخش کتاب سِیر کتاب از آدم تا یوسف هست که انگار مشغول خواندن شجره‌نامه هستی. از طرفی ریشۀ نام‌ها را متوجه می‌شوی و خواندن اصل قصه‌ها تا شنیده‌ها بسیار جالب و گاهاً غیرقابل‌انتظار است.
خروج، کتاب دوم زندگی موسی است و تا آخر تورات همین ماجرا ادامه دارد. از اینجا قصه خیلی تغییر می‌کند و واقعاً عجیب می‌شود. خداوند مستقیم سراغ موسی می‌رود و با او حرف می‌زند. البته قبلاً هم چنین کرده بود اما اینجا خدا شبیه مدیر مدرسه یا یک والد است که گاهاً موسی می‌تواند از او خواهش‌هایی کند و حتی مخالفت کند. از اینجا خداوند تصمیم گرفته که بنی اسرائیل را از زیر یوغ مصریان آزاد کند و هر بلایی که دلش می‌خواهد سر مصریان می‌آورد. حتی اشاره می‌کند که دل فرعون را سخت کرده و انگار واقعاً مرض داشته. یعنی به جای یک کار ساده با هزارتا بدبختی بالاخره این قوم را آزاد می‌کند و وسط بیابان می‌گذارندشان تا برسند به ارض موعود. حالا این وسط قوم هم دقیقه به دقیقه معجزه دیده ولی باز غر می‌زند. هر روز غر می‌زند و واقعاً «بهانه‌های بنی‌اسرائیلی» می‌آورند. موسی هم شبیه رابط می‌رود پیش خدا و با او صحبت می‌کند یا شاید فرجی شود. 
لاویان و اعداد خیلی خیلی عجیب بودند. کتاب قانون هستند و خداوند مشخصاً می‌گوید چه کنند. از این بابت عجیب است که تا قبل از این خدا چنین کاری نمی‌کرده و یک‌هو یک عالمه آداب و سنن می‌چیند و ریز به ریز می‌گوید چه کنند. دقیقاً شبیه صحن مجلس است و البته فقط دو عضو دارد. موسی که می‌رود پیش خدا و قدم به قدم به بقیه می‌گوید چه کنند. در این بین نباید از اهمیت هارون هم بگذریم. در قصه دست راست موسی است و البته گاهی هم اشتباه می‌کند. نمی‌فهمم که چرا خدا یک‌هو خواسته این همه قوانین را درست کند و چه نیازی دارد؟ راستش را بخواهید متاسفانه به خاطر زندگی در این زمانه واقعاً شبیه حرم رضوی است که تبدیل می‌شود به «دکانی برای چاپیدن». خدا خیلی هم بی‌اعصاب می‌شود و تا چیزی بگویی بلا سر مردم می‌آورد تا به غلط کردن بیفتد. 
تثنیه آخر قصۀ موسی است که به ارض موعود برسند و گفته‌های موسی. شبیه خطابه‌هایی که قبل از مرگ برای قوم بگوید. خدای تورات اصلاً هوشمند نیست و این قابل پیش‌بینی بود. کاملاً مشخص است که قصه‌گو و کاتب نیاز به نیرویی والا داشتند و خب، انسان‌هایی هم نبودند که خیلی قصه‌های پیچیده بتوانند بگویند برای همین خصیصه‌های خیلی انسانی دارد و تنها قابل دیدن نیست. شبیه خدایان رم یا یونان برای خودش می‌پلکد و فقط قدرتی خاص دارد. از طرفی برگزیده شدن قوم هم عجیب است. یک‌هو از بین این همه آدم و گروه بنی اسرائیل برگزیده می‌شوند و واقعاً قوم رومخی هستند ولی خدا هر کی جلویشان باشد را له می‌کند و اصطلاحاً می‌گوید «بروید جلو من می‌آید.» 
انگار کاتب خدا را فقط و فقط برای خودش می‌کند.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.