یادداشت امیر م

امیر م

امیر م

1401/3/17

        چند وقت پیش از سر کنجکاوی یه سری جستجو توی ردیت انجام دادم برای «کتابی که از لحظه‌ی خوندن تا حالا با شما مونده» و «کتابی که روی نگرش شما به زندگی تأثیر داشته» (و عبارات مشابه). نتایج تا حد زیادی قابل پیش‌بینی بود. همون کتاب‌های معمول. 1984، مرشد و مارگاریتا، کتاب های یالوم، انسان در جستجوی معنا و... اما این وسط چند تا عنوان جدید و پرتکرار به چشمم می‌خورد که تا حالا نشنیده بودم. یکیش این کتاب گل‌هایی برای الجرنون بود. 

اول توی فیدیبو گشتم و دیدم که یه ترجمه از نشر چشمه موجوده، منم که اشتراک داشتم و گفتم چه خوب. حجم کمی هم داره (حدود ۶۰ صفحه یا کمتر) پس همین الان میخونمش. کتاب بدی نبود. یه داستان کوتاه که خلاقانه نوشته شده. ولی راستش اون همه تعریف رو درک نکردم.

بعد از مدتی دوباره گذرم به این کتاب خورد و زمانی که دیدم حدود ۳۰۰ صفحه است، تعجب کردم. اول میخواستم از ناشر ایرانی و فیدیبو و مترجم و همه عصبانی بشم، ولی با کمی تحقیق بیشتر متوجه شدم که نویسنده اول داستان کوتاه رو منتشر و بعد از چند سال به رمان تبدیلش کرده :)

بعدش دیگه ترکیبی از نسخه انگلیسی و کتاب صوتی انگلیسی رو خوندم / گوش دادم و باید بگم مقایسه نسخه کوتاهش با رمان، مثل مقایسه تریلر با فیلم کامله. درسته خلاقیت توی نسخه کوتاه وجود داشت، اما بخش اعظمی از عواطف و احساسات و خاطرات و نتیجه‌گیری‌ها و جنبه‌ی انسانی قضیه توی رمان هست و توی داستان کوتاه نیست که البته اقتضای قالبشونه.

یه گشتی هم توی بازار ترجمه زدم و متوجه شدم کتاب چند بار ترجمه شده، با تعداد صفحات بسیار متغیر! نمی‌دونم کدومش کامله. مخصوصا اینکه بخش‌های زیادی از کتاب مستعد سانسور در ایران هست و بعضاً در مدارس آمریکای شمالی با ممنوعیت مواجه شده.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.