یادداشت سارا

سارا

1402/09/05

                شاید قضیه اصلی اینجاست که من خیلی تکلیفم را با “سان” نمی‌دانم. اینکه قرار است تویش داستان بخوانم یا روایت یا ناداستان یا مخلوطی از آن‌ها؟

با این حال از قسمت داستان، «قرمز، آبی» حمید کاظم‌زاده به شدت تکان‌دهنده بود و با «موچی» ارسلا ویلاریل مورا هم بسیار ارتباط برقرار کردم.

 در قسمت تک‌نگاره که حدس زدم قرار است ناداستان بخوانم، «سقنقور دم‌کوتاه زبان ‌آبی» مهراوه فردوسی قابل قبول‌ترین نوشته بود
با این حال منجسم نبودن نوشته و شاید به قدر کافی ویرایش نشدن آن به نظرم باعث شد ایده‌ی اصلی و یک جستار بالقوه‌ی خوب هدر برود و برای من احساس این را داشته باشد که انگار دارم پیش‌نویس یک جستار خوب را می‌خوانم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.