یادداشت سیده زهرا ارجائی
5 روز پیش
قلم خاص سعید تشکری را دوست دارم، متنی ادبی، با جملههایی که اجزایش جابجا شده. جملههای کوتاه، حتی گاهی جملههایی با دو یا سه کلمه. کنار ویراستاریاش هم طوری است که راحت و سریع میتوانی بخوانیاش... فصلبندی رمانهایش هم سبک خاصی است، تعداد فصلها زیاد و حتی تعداد زیرمجموعهی این فصلها هم زیاد است! هرکدام داستان را از زاویهای روایت میکنند و راوی هم در هرکدام یکی از شخصیتهاست. زبان روایت گاهی دوم شخص، گاهی سوم شخص و حتی گاهی هم اول شخص است! برای اینکه بفهمی چه شد و داستان به کجا رسید باید ششدانگ حواست پی داستان باشد و وقتی اینطور داستان را خواندی، ماجرا مثل یک فیلم، جلوی چشمت است. موضوع کتابهایش هم موضوعات جالبی است! همه، حول مشهدالرضا و حرم امام میگردد. دو جلدیِ #غریب_قریب ماجرای رساندن برق به حرم آقا است در عصر قاجار #مفتون_و_فیروزه ماجرای انقلاب است در مشهد. و ... ماجرای این کتاب هم، ماجرای تاریخی رساندن آب از روستایی در نزدیکی مشهد، به حرم آقا است، در عصر تیموریان و سلطنت سلطان حسین بایقرا. این کتاب برای من بسیار دلنشین بود، کوتاه و صمیمی نوشتهشده و جذابیت و کشش داستان را به خوبی حفظ کرده است. البته نمیتوان یک رمان با متنی چنین ادبی را کتاب تاریخ دانست اما برای دانستن بخشی کوچک از تاریخ و کلیات آن، برای منی که اهل کتاب تاریخ خواندن نیستم، خیلی خوب و شیرین بود..
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.