یادداشت مرضیه نفری

مردهای مرز شرقی
        آقای سجاد خالقی سراغ سوژه ای رفته است که با همه تکرارش برای ما جذاب است. مقاومت و وطن پرستی در دوره ای که مردان حکومت دست نشانده بوده اند و به راحتی خاک وطن را می‌فروختند و پای معاهدات را مهر و امضا می‌زدند. راستی مردم در مقابل این وطن فروشی ها چه می‌کردند؟ آیا آنها راضی بودند  که با یک امضا، نام و رسم شان از ایران کنده شود و از آن پس اجنبی خوانده شوند! چه کسانی برای نگهداری مرزهای ما خون دل خوردند! بر آنها و خانواده هایشان چه گذشت؟
این کتاب خوش خوان به راحتی همه این سوال ها را پاسخ می‌گوید. دستمان را می‌گیرد و ما را به دل تاریخ می‌برد. در همان فصل اول با مهران کابلی، یوزباشی بلوچستان آشنا می‌شویم. مردی میان سال که خودش را همخون رستم دستان می‌دارد و دغدغه وطن و خاک را دارد. سرحدات مرزها برایش مهم است و ورود اجنبی به این خاک، خط قرمز اوست. 
مهران متوجه می‌شود که انگلیسی ها تصمیم گرفته اند سرحدات مرز شرقی را تغییر دهند و به رود هیرمند دست یابند. او این نکته را به حکومت مرکزی اطلاع می‌دهد. اما وقتی با بی توجهی آنها مواجه می‌شود به تنهایی راه تهران را در پیش می‌گیرد تا حکومت را متوجه خطر کند اما در تهران با مردانی خودفروخته و خائن مواجه می‌شود. او تصمیم می‌گیرد به تنهایی و با کمک دوستان محلی کار را به اجنبی سخت گیرد تا خاک وطن حفظ شود.
      

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.