یادداشت

خاطرات یک گیشا
        کتاب بر پایه خاطرات راستین یک زن ژاپنی که چندین سالگیشا بوده، نوشته شده‌است.

آرتور گلدن در خاطرات یک گیشا، زندگی سایوری و مواجه شدنش با مشکلات یک گیشا شدن و یک گیشا بودن رو به تصویر کشیده

گِیشا زنانی هستن که آواز خوندن رقص و نوازندگی یاد میگیرن تا در مراسم ها برای رضایت خاطر مردها اجرا کنن. ب خونه هایی ک این گیشا ها رو پرورش میدن میگن : اُکیا
صورتشون رو هم سفید میکنن. حق ازدواج ندارن و وقتی متاهل شدن از گیشایی اخراج میشن. ولی همه این زن ها فردی رو دارن ب نام دانا که تقریبا هزینه هاشون میده و ب به مهمانی ها میبرشون ی جواریی همسرشون ولی ب طور غیر رسمی. امروزه دیگه ارج و قرب قدیم رو ندارن و کمتر گیشاهارو هنرمند میدونن

البته وقتی کتاب میخونی در بیشتر جاها مخصوصا کودکی یاد اوشین می افتی
و اینکه یک جمله ش خیلی تو ذهنم مونده وقتی مامه ها به سآیوری میگه تو چه رویایی رو توی ذهنت داری ما این شغل به میل خودمون انتخاب نکردیم ما مجبور به به انتخاب شدیم
      

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.