یادداشت کتابفام
دیروز
۱۷۲ صفحه در ۴ ساعت. «بازگشت» «آندری نیکولایدیس» همانند دیگر آثار برخاسته از اروپای مرکزی، درباره بس بسیار چیزهاییست که در سطح میپرورند. اگر یک خوره اخبار باشید، هر روز اخبار بد بسیاری بر روی صفحه نمایش تلویزیون و کامپیوتر و گوشیتان خواهید یافت؛ تحولات سیاسی خشونتبار، ویروسهای مرگبار، سیل و آتشسوزی... اما اینها جملگی پراکندهاند و برای بسیاریمان در دستهی مشکلات جزئی قرار میگیرند. اما چه میشود اگر این "نشانه"ها ناگهان شروع به تکثیر و گسترش در قارهها و جوامع کنند؟ آیا این خبر پایان دنیایی که ما میشناسیمش را خواهد داد؟ آیا میتوانیم که معنای نشانهها را بدانیم یا حتی در مورد آن توافقی کنیم؟ آنها را به خدا اختصاص میدهیم یا به علم تقلیلشان میدهیم؟ «بازگشت»، این رمان فوقالعاده از «نیکولایدیس»، چنین پرسشهایی را از منظری غیرمتعارف بررسی میکند. قهرمان ما یک کارآگاه خصوصی، در شهر باستانی اولسین مستقر است. او راحتتر از همه میتواند پاسخهایی را که مشتریانش میخواهند ارائه دهد بدون توجه به اینکه آیا او حتی میتواند حقیقت پشت جنایات یا خیانتهای اتفاق افتاده را پیدا کند یا نه. این رویکرد باعث محبوبیت او نزد مردم محلی میشود که ترجیح میدهند در هنگامه مشکلاتشان به جای مقامات قانونی حتی، نزد او بروند. در نتیجه زندگی آرامی که آرزویش را دارد در مشتش است. اما با باز شدن کتاب، او درگیر قتل وحشیانه یک خانواده میشود که با به آتش کشیده شدن کتابخانه محلی همزمان میشود. با اینحال، حتی پدیدههای عجیبتری هم شروع به تهدید روتین او میکنند: برف بیوقفه و سنگین در ماه ژوئن، بلایای طبیعی در سراسر جهان همانند زلزله، سیل، باران قورباغه!.... آیا اینها هم نشانهی آغاز آخرالزماناند؟ «بازگشت» هرچند که کمی سخت است، عالیست، هم جذاب است هم ناراحتکننده است. میتوان به دیده جواهری پنهان مانده بدان نگریست که اگرچه به اندازه کتابهای «اکو» طولانی نیست، اما تا مدتها پس از خواندنش ذهن خواننده را درگیر خود نگاه میدارد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.