یادداشت مِیمْ اَلِفْ هِ

        تاریک‌ترین زندان را یک‌شبه خواندم. با توجه به مقدمه مرحوم قاضی توقع و انتظار دوچندانی از داستان داشتم اما متاسفانه برآورده نشد. داستان حول محور یک خانواده است. شارل ماخ مرد خانواده است که بر اثر سانحه‌ای هر دو چشمش را از دست می‌دهد و کور می‌شود. ماخ در دوران بینایی خودش مردی شکاک است. مردی که مدام به همسرش یارمیلا شک دارد که به او خیانت می‌کرد. با کور شدنش این شک را با خودش به دنیای تاریکی می‌برد. ماخ اسیر تاریک‌ترین زندان می‌شود. زندانی به نام نابینایی زندانی به نام شک و سوءظن. نویسنده به انحای مختلف این شک را نشان می‌دهد. اما نمی‌دانم قاضی این را به حسد ترجمه کرده است. در جهان مفهومی ما حسد معنای متفاوتی دارد تا شک و سوءظن. چیزی که در این کتاب نبود حسد بود برخلاف ادعای مترجم در مقدمه‌اش و ناشر در پشت جلد. 
این کتاب برای جامعه  نویسندگان ایرانی میتواند الهام بخش باشد. 
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
      
2

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.