یادداشت شمس آبادی

        یادمه قبل خوندن این کتاب، یکی می گفت باور نمیکنم اینها راست باشه، طول کشید تا شروعش کنم و بازهم زمان برد تا تمومش کنم، البته نه بخاطر سنگین بودن کتاب... ولی هربار که برگشتم تا ادامه‌ش رو بخونم انگار هنوز داستان تو ذهنم زنده بود و یادم نرفته بود و این از روونیِ کتاب بود که ذهن مخاطب رو خیلی راحت دنبال خودش می کشوند.
گاها حوادثی که پیش میومد تعجب آور بود و گاها زجرآور...
اما مقاومت سعید سردشتی و بویژه همسرشون در اون سالها واقعا ستودنیه...
      
4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.