یادداشت سامان

سامان

سامان

1403/9/30

        تنهایی شاید یه راهه، راهیه تا بی‌نهایت....

با داستان بلند دری در کار نیست ارتباط زیادی برقرار نکردم، نیازمند این هستم که بارها و بارها  بخونمش.
اما جستار ابتدایی کتاب یعنی « مرد تنهای خدا » معرکه بود. در بین تمام فیلم‌هایی که دیدم اگر بخوام یک فیلم رو انتخاب کنم که تنهایی رو از اون فیلم به بهترین حالت درک کردم و دیدم، بدون شک فیلم راننده تاکسی اسکورسیزی بزرگ و شخصیت تراویس بیکل با بازی درخشان دنیرو است. زمانی که متوجه شدم پل شریدر نویسنده راننده تاکسی، فیلم نامه رو با الهامی از این جستار نوشته، در خرید این کتاب تردید نکردم. کتاب رو اوایل سال خریدم و تا الان سه مرتبه جستار رو خوندم. از تنهایی گفتن درسته که زیاده، اما از این تورم نوشتن در مورد تنهایی، مطالب کمی به دل من می‌شینه. بعضا حس می‌کنم کسی که داره از تنهایی میگه یا داره اغراق می‌کنه و یا حق مطلب رو ادا نمی‌کنه و به طور کلی انگار یه چیزی این وسط ذبح شده. اما تامس ولف چنان از تنهایی تو این صفحات کم گفت که بدجوری به دلم نشست. نوشته او به شکلی بود که کسی یک چیزی/پدیده ای/ مقوله ای رو کاملا درک کرده و حالا میخواد از کنه ضمیر اون پدیده صحبت کنه و این شخص علاوه بر اینکه درک بالایی نسبت به این پدیده داشته، در ارائه و توضیح اون هم عالی و قوی عمل کرده و ترکیب فهم مطلب به نحو احسن و ارائه اون به شکلی عالی، همیشه ترکیب برنده بوده و نتیجه خوبی حاصل شده!

این کتاب رو نشر محترم گمان با یک ترجمه عالی چاپ کرده. علاوه بر مجموعه هایی که پیش از این توسط این انتشارات به چاپ رسیده مثل خرد و حکمت زندگی و تجربه و هنر زندگی ، این کتاب اولین جلد از مجموعه ی جدید «روایت خیال» است که باید دید در آینده چه کتبی به این مجموعه اضافه میشه.
به سهم خودم به عنوان کوچکترین عضو کتاب دوست‌های این مملکت از مترجمان و انتشارات‌هایی که به سمت ترجمه نویسنده‌هایی میرند که تا به حال اثری ازشون یا چاپ نشده و یا خیلی کم چاپ شده، بینهایت سپاسگزارم.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.