یادداشت dream.m
4 روز پیش
یک دوستی داشتم اسمش الی بود، خیلی باهم دوست بودیم اما یکشب بخاطر یک سوتفاهم بدجور ناراحتش کردم و باهم قهر کردیم . مدتی که گذشت سعی کردم از دلش دربیارم، اما پیامها و تلفن هامو جواب نمیداد. یکروز رفتم یه گلدون خریدم که گیاهش برگهای ریز داشت که انگار رووش رنگ سفید قطره قطره پاچیده بودن، رفتم در خونهشون. ماشینش توی پارکینگ بود اما هرچی در زدم باز نکرد. منم گلدون رو با یه یادداشت دادم به سرایدار ساختمونشون و برگشتم . چند روز بعد پیام داد که گلدون قشنگی بود... آشتی کردیم، ولی دیگه هیچوقت مثل قبل نشدیم. الان اون یه دوست خیلی صمیمی دیگه داره که باهاش کلاس رنگ روغن میره، منم دوستای قبلی رو دارم که باهاشون وقت میگذرونم و البته هرروز دوستای جدید پیدا میکنم . با خودم فکر میکنم کاش اون موقع به جای گلدون این کتابو براش برده بودم. شاید بهتر کار میکرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.