یادداشت نرگس خالقی
1403/9/22
ونگوگ نقاش بود. «عاشقی به سبک ونگوگ» اما روایت البرز است. البرز نقاش، که عاشقی پایش را به لانهی سگ کشیده است. حالا وسط سگدانی نشسته و سگ پشت گوشش را لیس میزند. حالش بد است و به نازلی فکر میکند؛ به دختر اربابش که از او خواسته زاغ سیاه پدرش را چوب بزند. کتاب را با جمع مبناییها و حلقه کتاب دهم خواندم. داستان با تعلیق خوبی شروع میشود. برای کشف رابطهی البرز و نازلی خواننده را همراه میکند. اما توصیفات و فلشبکهای داستان روند رسیدن به جواب را کند میکند. زمان حال داستان روزهای منتهی به انقلاب ۵۷ است. اما فلشبکها از رضاخان و گاهی از مظفرالدین شاه هم سرچشمه میگیرد. کتاب را پیشنهاد میدهم؟! از اول، رابطهام با کتاب یک حالت چگونگی بود. لذت میبردم و کلافه میشدم. این چگونگی تا پایان کتاب ماند و برای همین به امتیاز ۳ از ۵ رضایت میدهم. اگر از آن دسته کتابخوانهایی هستید که از مسیر لذت میبرید بخوانیدش. توصیفات و تصویرسازیهای کتاب محشرند. نویسنده با هنرمندی حال خوب و بد شخصیت را زیرپوست خواننده جاری میکند. جایی از کتاب تهوع دور دلم پیچید، جایی چندشم شد و پوست مرغی شدم، جایی عشق ضربان قلبم را بالا برد و جایی تلخی تحقیر روزم را خراب کرد. خلاصه که از آن کتابهایی ست که بعضی صحنههایش تا آخر عمر یادم میماند. اما اگر از آنهایی هستید که مقصد و هدف کتاب برایتان مهم است نه مسیر، سراغش نروید. حوصله تان سر میرود و همان وسطها رهایش میکنید. راستی اگر ادب و نزاکت خط قرمزتان است هم این کتاب گزینهی خوبی برایتان نیست. نویسنده برای در آوردن لحن تیمسارهای زمان شاهی خط قرمزهای اخلاقی را گه گاه زیرپا میگذارد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.