یادداشت Emma
12 ساعت پیش
مثل همیشه و مثل اکثر نوشتههای سیلویا، همهچیز به بهترین شکل توصیف شده و این قدرت نویسنده رو نشون میده. شخصیت اصلی مثل کسی هست که زیر یه ظرف شیشهای گیر کرده. همهچی رو میبینه ولی انگار از دنیا جداست، نمیتونه نفس راحت بکشه یا با کسی ارتباط واقعی بگیره. این تصویر نشون میده که بعضی وقت ها حال بد و فشار روانی میتونه آدم رو از زندگی دور کنه، حتی اگه ظاهراً همهچی عادی باشه. خوندن این کتاب با دونستن اینکه سیلویا چند هفته بعد از اینکه کتاب چاپ شد به زندگیش پایان داد، یه حس کاملا متفاوتی داره. و سیلویا ما فهمیدیم. ما همهچیز رو فهمیدیم...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.