یادداشت ملیکا🌱

ملیکا🌱

ملیکا🌱

4 روز پیش

        بسم‌الله.

"نامه‌ها" حاوی نامه‌های دکتر شریعتی به افراد مختلف و در موضوعات گوناگون است. نامه به همسرش پوران، به پسرش احسان، به دوستان و اقوام و رئیس دانشکده و روحانیون و منتقدان و...
سبک و سیاق کتبی که با مضمون جمع‌آوری نامه نوشته می‌شوند معمولاً همین‌گونه است، پراکنده و متنوع. پس نباید توقع داشت که ما را به نتیجه‌ی خاصی برسانند، مگر این‌که شناخت ما را از شخصیت موردنظر، افزایش دهند. 

البته قلم دکتر شیرین و زیباست. از لابه‌لای همین نامه‌ها، می‌توان مطالب زیادی را آموخت و به لایه‌های پنهان شخصیتی‌اش، نفوذ یافت و با او همراه شد.
بخش زیادی از مطالب هم به پاسخ‌گویی دکتر در مقابل منتقدانش و دفاع در برابر اتهاماتِ وارده اختصاص دارد.
بهتر بود ذیل بعضی نامه‌ها توضیحات بیشتری داده می‌شد که این نامه در پاسخ به چه چیزی و چه کسی یا به قصد رفع اتهام از کدام موضع، تقریر شده است. 

نامه پایانی کتاب، در پاسخ به شخصی که از سوالات و مفاهیم پیچیده فلسفی به ستوه آمده و پاسخی نیز نیافته بود، بسیار زیباست.
دکتر به او می‌نویسد خود من هم فکرکردن را با فلسفه آغاز کردم و آن‌چنان بحران روحی بر من فرود آمد که تا لبه‌ی مرگ رفتم و فقط "مثنوی مولانا" بود که مرا به زندگی بازگرداند. مثنوی سوال‌هایم را پاسخ نگفت امّا نگاهی دیگر به چشمانم بخشید... "و راه رهایی از چنگ و دندانِ شک‌های فلسفی جز این نیست. نشستن و عقل مجرد فلسفی را به جست‌وجوی  حقیقت در برهوتِ این عالم رها کردن، آدمی را از خود دور می‌کند، از مردم غافل می‌سازد و هرگز به حقیقت نیز راه نمی‌برد. باید خود را آن‌چنان پاک، گرم و روشن ساخت که حقیقت به سراغت آید، تو را صید کند و هم‌چون پاره‌ابری معلق در سینه فضا، خورشیدِ این کویر تو را در خود، بمکد..."
انسان در همه رشته‌ها به پیشرفت رسیده الّا در مجهولات فلسفی، هنوز دقیقاً همان سوالات برایش مطرح است که هزارها سال پیش برای انسان مطرح بود! حال باید چه کرد؟ راه خلاصی از شک‌های فلسفی کجاست؟
دکتر می‌گوید حقیقت یک ماده یا  رابطه نیست که با روش‌های معمول بتوان به آن دست یافت و من بتوانم فرمولی دقیق برای رسیدن به آن به تو معرفی کنم. امّا تجربه خودم در رهایی از بن‌بست‌های فلسفی را برایت بازگو می‌کنم؛ من فهمیدم که همه عمر ایستادن و سر را پیاپی و بی‌ثمر بر این درهای بسته زدن سودی نخواهدداشت. وانگهی دیدم سیمای پیامبران و حواریون آنان از نوابغی مثل کانت و دکارت و هگل برتر است و درخشنده‌تر و اطمینان‌بخش‌تر! اگر در جهان حقیقتی باشد، اینان بدان نزدیک‌ترند. فهمیدم که پیش از آن که اساسی‌ترین معماهای هستی را بیابم و به سوال‌های حیرت‌انگیز فلسفی پاسخ بدهم، اگر راه درست زندگی‌کردن را انتخاب کنم و نیازهای واقعی و مسئولیت‌های حقیقی خویش را کشف کنم به علم‌الیقین می‌رسم؛ همانند "ماهی سیاهِ کوچولو" که سرانجام به دریا رسید امّا ماهی‌هایی که زیر صخره ماندند تا به نیروی تعقّل فلسفی، راه و مسیرِ دریا را کشف کنند، هنوز بر سر تعریفی جامع بر سر و کله‌ی خود می‌زنند و عمر را هدر دادند.
قرآن نیز می‌فرماید الذین جاهدوا فینا، لهندینهم سبلنا! جهاد که کردید، شما را هدایت خواهیم کرد!
آری می‌توان خیر و شر و زشتی و زیبایی را بر اساس آن‌چه در رشد فطری و نمو حیاتی آدمی سودمند است یا زیانمند، شناخت و دقیقاً از هم جدا کرد و مرز "رشد" و "غی" را تشخیص داد، بعد از تشخیص، با تقوی می‌توان به ارزش‌ها عمل کرد و قرآن نیز با همین کلام آغاز می‌کند: ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین!‌ الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون..."
      
77

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.