یادداشت ن/ لط؋ـے
1403/6/17
3.5
9
داستانی رئال با رگههای فانتزی که سعی کرده، سبکزندگی تهران معاصر رو با ترکیب شیرینی از واقعیت و خیال ببافه، رجبهرج بالا ببره و اثر رو شکل بده. شخصیت طاطا زنی رنج کشیده و خودخواه که حس انسان دوستی درونش حداقلی هست اما بخاطر صداقتش در بیان احساسات طول داستان حس همذات پنداری نسبی رو به مخاطب میده از این جهت که ثابت میکنه همهچی ریشه در کودکی داره شاید بشه گفت روانشناسانه است اما حقیقتا در این زمینه هم چیزی برای یاد دادن به مخاطب نداره. نثرروان، اطلاعات قطره چکانی و ترکیب خلاقانه حقیقت و مجاز ممکنه تا حدی سر گرم کننده باشه اما نه در ایجاد کشش داستانی موفق عمل کرده و نه در درونمایه و محتوا کاملا بیهدف، تلخ، پوچ و تاریک با پایانی غیر قابل قبول. مسائل متعددی در طول قصه مطرح میشه که ته هیچ کدومشون مشخص نیست بارداری، پرویز، سارا و فرشاد، زندگی با همسرش، کارگاه سفال و... بیشتر از داستان میتونیم بگیم شبیه دفترچه خاطرات بود. خاطراتِ زنی روانپریش و آسیب دیده در آستانه بارداری ناخواسته و خانه نشینی که با توهماتش فانتزی شده. به نظر میاد برای کاشت نمادهایی در قصه تلاش شده بود اما قرارداد های نویسنده با خواننده در طول داستان متغییر هست که این مخاطب رو حتی در تطبیق نماد هم مثل قصه گیج میکرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.