یادداشت محمدتقی ریاحی

        داستان در مکه و در عصر صدراسلام میگذرد. در آن زمان، زیتون دختری هفت ساله است که وقتی پدرش میخواسته او را از شدت فقر زنده به گور کند، توسط مردی از ثروتمندان کعبه خریداری شده و در کنار دوستش زبیده، در حجره او مشغول به کار شده است تا زندگی را بگذرانند. تا اینکه زیتون تصمیم میگیرد به دنبال هویت و خانواده‌اش بگردد و در همین راستا، با ماجراهای تلخ و شیرینی رو به رو میشود تا در نهایت دست سرنوشت، او را به خانه‌ی رسول الله میکشاند...
*
ترکیب تخیل و واقعیت، و حضور شخصیت های خیالی در کنار شخصیت های حقیقی، مطالعه کتاب را برایتان شیرین تر میکند! سرکار خانم ”رقیه بابایی“ چنان داستانش را روان به قلم آورده و چنان کشمکش ها را جذاب خلق کرده است، که نمیتوانید از مطالعه دست بکشید و کتاب را زمین بگذارید! من که چنین حسی را داشتم(حال اگر کتاب را چاپی بخوانید چه بهتر)
پ.ن: منتظر یک سوپرایز در پایان کتاب باشید🙂
      
4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.