یادداشت پارمیدا
1401/9/25
به طور کلی بچه دوست نیستم (البته رفتارم با آنها پرمهر است) اما بعضی بچهها را عاشقانه دوست دارم. زودرسها را. دلم برایشان میتپد. وقتی دوستان کتابفروشم کتابی به من معرفی میکنند سبک سنگین میکنم. کتاب را ورق میزنم و چند خطی میخوانم. اما اگر به من بگویند راوی بچه است کتاب را در هوا قاپ میزنم و چشم بسته میخرم. چقدر رشک میبرم به نویسندگان شجاع و کاردانی که از زبان بچهها مینویسند. دوست کتابفروشم وقتی کتاب را معرفی میکرد گفت اشک همه را درمیآورد. توی دلم گفتم من که با رمان گریه نمیکنم! اما گریه که هیچ، بدتان نیاید آب دماغم هم سرازیر بود. کتاب را میخواندم و حتی در لحظههای معمولی یا شاد کتاب یاد تقدیمنامهاش میافتادم و باز هم اشک.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.