یادداشت saeed tehrani pooya
1404/5/12
روند خواندن کتاب طول کشید، به نظرم این کند خواندن به داستان کتاب هم میآمد. در فلسطین همه چیز کند است جز مردن. اگر در فلسطین بخواهی به شهری که ۲۰ کیلومتر با شهر تو فاصله دارد بروی، شاید ساعتها در مسیر باشی، حتی شاید یک روز یا بیشتر... تازه اگر کارت تردد همراه داشته باشی. زور دارد در کشور خودت از ایستبازرسی کسانی عبور کنی که کشورت را اشغال کردهاند. کتاب حاضر روایت دختریست به نام #حیات که به کمک دوستش #سامی تصمیم میگیرد برای بهدست آوردن مشتی خاک، به روستای مادربزرگش در نزدیکی #قدس برود تا #بیبی_زینب قبل از مرگش بتواند دوباره خاک قدس را لمس کند... .... برشی از متن کتاب: سیزدهسالم بود و معنی خون را فهمیدم. معنی از دست دادن عزیزان را، بوی بدن مرده را، شکل بدنی را که زیر تانک، صاف و له شده را و خاک و غباری که بلدوزر دیوانه بلند میکرد را فهمیدم. عن قریب بود که دیوار کامل شود و فکر میکنم بخش زیادی از بیتلحم مجبور خواهند شد وطن و خانهشان را ترک کنند.... خانهها و خیابانها خالی و مدرسهها نصف میشوند. من در زندانی گشاده زندگی میکنم ولی هیچوقت در ناامیدی زندگی نخواهم کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.