یادداشت فاطمه نصراله زاده

                عالی بود. واقعا از خوندنش لذت بردم. قصه دخترکی آفریقایی که از قبیله اش به خاطر اینکه میخواستن به زور به یه پیرمرد شوهرش بدن فرار میکنه و به سمت خانواده پدریش که در زیمباوه بودند میره.
دست و پنجه نرم کردنش برای حیات، سر و کله زدنش با طبیعت، هوش و ذکاوتی که داشت واااقعا لذت بخش بود.
به خاطر زندگی سختی که داشت کلی چیز میز بلد بود. خودشم روح قوی ای داشت به نظرم.
هرچند یه عالمه از خرافات ها میخونید. ولی خب برای آشنایی با یک قبیله آفریقایی تبار جالبه :)
داستان هایی که میساخت رو هم دوست داشتم. ازون کتابهاست که فراموشش نمیکنم:) دوست شدیم باهم و خیلی هم تند تند خوندمش.
        

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.