یادداشت زهرا عباد
1404/3/6
#یادداشت_کتاب #سلول_شماره۱۷ سلول شماره ۱۷ درباره دختر نوجوانی است که به همراه ۳ نوزاد دیگر، سالها قبل توسط مردی از پیروان شیطان دزدیده شدهاند و تمام این سالها را در سفینهای نزدیک یکی از سیارکهای دور از خورشید زندگی میکنند. این دختر حالا که به نوجوانی رسیده پر از سوال شده و وقتی به دنبال جواب سوالاتش رفته به این نتیجه رسیده که باید به زمین برگردد. داستان کلا درباره تلاش او برای بازگشت به زمین است. کتاب مفهوم منجی را به شکلی ملموس و محسوس درآورده که مخاطب آن را در انتهای داستان متوجه خواهد شد. داستان در قسمتهای زیادی به بحثهای نجومی پرداخته و از این نظر احتمالا برای نوجوانان علاقهمند به این مباحث، جذابیت بیشتری ایجاد میکند. اما کتاب از نظر من نقاط ضعفی هم داشت. اولا کاغذ کتاب نمیدانم بالکی است یا کاهی ولی بوی آن به شدت برایم عذابآور بود و باعث شد واقعا در طول خواندنش حس بدی پیدا کنم که شاید در مقدار لذت بردن یا نبردنم از داستان اثرگذار بود. دوم تصاویر اول کتاب بود که به شکل مسخرهای دخترهای داستان را با شال و روسری به تصویر کشیده بود.کلا به نظرم وجود تصاویر اول کتاب زیادی بود و توصیفات داستان برای تصویرسازی ذهنی مخاطب کفایت میکرد و آوردن تصویر و برخی توصیفات در صفحات اول، فقط باعث تکرار زیاد برخی توضیحات شده بود که حوصله مخاطب را سر میبرد. نکته سوم وجود توضیحات زیاد درباره ستارهها و نجوم وسط همه قسمتهای داستان بود، حتی در قسمتهایی که شاید باید به ماجراها یا احساسات شخصیت بیشتر پرداخته میشد و این حجم از توضیحات شبهعلمی، مخاطب را از فضای داستان و غرق شدن در آن دور میکرد. به همه این دلایل تا اواسط کتاب شاید داستان برایم پیش نمیرفت و فقط میخواندم که آن را تمام کرده باشم ولی بعد از اتمام کتاب به نظرم باگهایی که فکر میکردم دارد، برطرف شده بود. اما در کل خیلی از قسمتها جای پرداخت بیشتری داشت و برخی توصیفات و تکرارها جا داشت کمتر شود. نثر کتاب با وجود نداشتن ویراستار، خیلی شسته رفته و تمیز بود اما بهتر است ناشر قبل از چاپ مجدد، ۷،۸ مورد اشکال ویرایشی آن را هم برطرف کند.
(0/1000)
فاطمه سادات موسوی
1404/3/7
0