یادداشت عین راء
1402/3/6
کتاب را با دیده تردید خواندم. همین حس را نسبت به «حرم سرای قذافی» هم داشتم. حس تردید. شاید نشود خیلی محکم رد و تأیید کرد. به هادی گوشه هایی از کتاب را توضیح دادم، پیشنهاد نیم دانگ پیونگ یانگِ امیرخانی را وسط گذاشت. یادم آمد که هیئون سئو لی از وضعیت پیونگ یانگ هم نوشته بود و این که آنجا دنیایی متفاوت از همه کره است. خلاصه که حس تردید همه جای کتاب همراهم بود. دختری سخت کوش ماجرای مهاجرت ناخواسته اش را نقل می کند. از کره شمالی و وضعیت حاکم بر آن، از چین و از کره جنوبی می گوید. مشخصا کره شمالی را به تمسخر می گیرد، در مورد چین موضعی بی طرف دارد، ابتدای کار کره جنوبی را می پرستد ولی کم کم از موضع پرستش کوتاه می آید و با نگاه احترام به آن می نگرد و ضعف هایش را ندید نمی گیرد و نهایتا آمریکا و استرالیا، دو جایی هستند که مقام پرستش را پیدا می کنند. ساده ی ماجرا این است که دختر نویسنده در جستجوی حرف خوب و کار خوب است و اگر چیزی را ببیند که خوب است، آن را می پذیرد. به همین خاطر هم از برخی خصلت های مردمان کره جنوبی تعریف می کند و از برخی نه. در رابطه با حقوق بشر هم سر تعظیم فرود آورده بود. اگر با همان روحیه ای که در کتاب آن را تصویر کرده بود جلو برود، احتمالا بتواند ایراداتی هم بر حقوق بشر وارد کند. کتاب جالبی بود در کل. خواندنش را شاید بشود به جوانان توصیه کرد.
14
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.