یادداشت فاطمه مطاعی
1403/10/14
فضای یه روستا رو بنظرم دقیق و بدون هیچ کم و کاستی روایت میکنه. داستانها اغراق های عجیبی دارن ولی واقعا دلت میخواد باورشون کنی. تلخ ترین قصه برای من، قصهٔ رمضان و مادرش بود🫠. روستایی ها راستی راستی اپراتور برق رو به جای امامزاده دونستن و براش عزاداری میکردن😶🌫️. داستان گاو مشد حسن برام جالب ترین بود. کلا توی داستان خیلی به حیوانات اشاره میکرد تا جایی که حتی آدم هم تبدیل به حیوون میشد. شاید میخواست بگه ممکنه آدم انقدر به فلاکت برسه که با حیوون فرقی نداشته باشه. خب این بیلیها یدونه آدم عاقل تر داشتن که اونم آخر داستان از روستا فراریاش دادن، نمک خوردن و نمکدون شکستن.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.