یادداشت آگاتاهد.
1404/1/10
برای سفر کردن به مصر توی خونه، شبح مرگ بر فراز نیل رو از دست ندید. شاید باورتون نشه ولی ۱۵۰ صفحهی اول مثل این بود که داشتم ژول ورن میخوندم. هیچ قضاوتی نمیکنم که خوب بود یا نه، ولی میگم که اگه به سلیقهتون نمیخوره نگیرین.. و اما بعد، بوم! من توی کتاب های آگاتا کریستی خیلی خیلی سخت به یکنفر اعتماد میکنم. و اینبار هم کم کم به چند نفر توی داستان اعتماد کردم و چیزی نگذشت که عاشقشون شدم. (اصلا کار سختی نیست فقط باید با شخصیتها همراه بشین.) حدود های صفحهی صد و پنجاه بود که یکهو یهسری اتفاق خفن افتاد و گذاشتن کتاب روی زمین غیرممکن شد. تا الان که داشتم کتاب رو میخوندم واقعا بهم خوش گذشت. این کتاب بین آگاتا کریستی هایی که خوندم بیشترین تعداد صفحه رو داشت و از یهجایی واقعا داشتم با شخصیتها زندگی میکردم. ولی بعد چیشد؟ به معنای واقعی کلمه آگاتا کریستی سه فصل آخر زد تو پر و بالم.🥰 اصلااااااا از فهمیدن هویت قاتل خوشحال نشدم. ترجیح میدادم نفهمم . در حدی که الان حاضرم بزنم زیر گریه. تا بهحال همچین اتفاقی نیوفتاده بود که از دیدن قاتل ناراحتشم، ولی سر این اگه میتونستم بر میگشتم به گذشته و نمیذاشتم بفهمم کی قاتله. ضربه روحی بدی بود😂😭 اگه میتونین به نویسنده اعتماد کنید این کتاب رو از دست ندید، اما اگه ممکنه سر صد و پنجاه صفحهی اول حوصلهتون سر بره نخونینش. البته اینم بگم که فکر نکنین این صفحهها مثل عذابه اتفاقا اونم یه سبکیه و من خیلی ازش لذت بردم. 💘
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.