یادداشت روانشناس آدمخوار (سهند)

        • کتاب به پوچ ترین حالت روایت میشه شخصیت اصلی بی هیچ دلیلی عمه خودش را با ضربات چکش میکشه و حتی دلیلی برای اینکار  نداره.

• شاید در نگاه اول و خوندن خلاصه داستان یاد کتاب بیگانه آلبر کامو بیفتید اما قلم و روایت نویسنده بسیار به کافکا نزدیکه.

•  قاتل هیچ دلیلی برای قتل نداره پس صرفا دنبال تغییر می چرخه و میخواد هدفی پیدا کنه، پیدا کردن این هدف در شخصیت داستان می تونه اشاره به وضعیت جامعه جوانان لهستان بعد از جنگ جهانی دوم داشته باشه فریاد نامتعارف برای معنا!

• با اینکه تصویرسازی داستان بسیار تاریکه و دیدن بخش طنز در این تاریکی یه امر سخته اما طنز سیاهی در داستان وجود داره، طنزی که به شکل غیرمتعارفی همه چی رو به سخره میگیره.

• شخصیت پردازی و حرکت رو به جلوی شخصیت داستان به مقصد دیوانگی به بهترین حالت پیش میره و روایت به شکلی ادامه پیدا میکنه که تمایز واقعیت و رویای شیدا آمیز غیر قابل تشخیص میشه.

• این کتاب که از روی ترجمه انگلیسی به فارسی برگردونده شده به اندازه کافی به لحن نویسنده نزدیکه و تجربه ی رضایت بخشی رو ایجاد می کنه جوری که خواهان خوندن دیگر آثار این نویسنده میشین اما این نویسنده ناکام در سن بیست و پنج سالگی به علت مشکل قلبی فوت میکنه و این رمان در کشوی میزش پیدا می شه با مهری که رویش نوشته: رد شده از طرف ناشر!
      
227

25

(0/1000)

نظرات

این تابستون می‌خونمش. تشکر بابت معرفی. 
1

1

ازش خوشت میاد
ترکیبی از جنایت و مکافات با بیگانست
💚 

0

مهدیه

مهدیه

1404/3/26

نقد خیلی خوب و قابل لمسی بود خسته نباشی ♥️
1

1

شماهم بابت اول خوندن خسته نباشی 

1

جالب بود رفت تو لیست
2

2

امیدوارم لذت ببرین از خوندنش. 

1

ممنونم
@Nfsahand 

0