یادداشت کوثر رحیمی

        تقریبا تا نیمی از کتاب رو به امید خوب شدن داستان، خوندم و واقعا خوب شد. از اونجایی که السا و مامانش توی ماشین داشتند درباره‌ی مادربزرگ حرف می‌زدند. اونجایی که السا فهمید مادربزرگ، چه جور مادری بوده. و فهمید چرا نظم و ترتیب ابرنیروی مادرش شده.
از اونجا به بعد با داستان همراه شدم و تا آخرش پیش رفتم.
      
7

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.