یادداشت سهیل خرسند
1401/9/13
4.5
23
شیاطین وجود دارند و در این شکی نیست، اما درک ما از آنها بسیار مختلف است. گفتار اندر نقدِ مترجم و ناشر در حرفهای بودنِ استاد «سروش حبیبی» در امر ترجمه هیچ شکی وجود ندارد و ایشان از مترجمهای محبوب من هستند اما دلیل نمیشود از نوشتن این نقد خودداری کنم. آقای سروش حبیبی، شما برای یک کتاب ۱۰۱۹ صفحهای، زحمت نوشتنِ حتی یک صفحه مقدمه را به خود ندادهاید و آنوقت پس از ۹۱۸صفحه در جاییکه موخره نامیده میشود آمدهاید و نوشتهاید این فصل که از صفحهی بعد میآید در فلانجا باید خواند؟! اینچه وضعشه؟ داشتیم عادت میکردیم و مبارزه میکردیم با اینکه برخی مترجمین تازهکار موخرهها را در مقدمهها میریزند تا اینکه به این نمونه برخوردم!!! گیرم مترجم اینکار را انجام داده، کار ناشر در ایران فقط و فقط افزایش قیمت در هر تجدید چاپ به نسبت تورم است؟ مدیران نشر نیلوفر اصلا خودشان کتاب را خواندهاند؟! بگذریم، چون هرچه بگویم قطعا همانقدر تاثیرگذار است که چکش روی آهن سرد میگذارد! توجه، توجه، توجه! توصیه نامهی مهم فصلی که مترجم در انتهای کتاب از صفحهی ۹۱۹ قرار داده، فصلیست که حذف شده بوده و جای آن در کتاب دوم(قسمت دوم کتاب) پس از فصل هشتم(ایوان تسارویچ) میباشد یعنی دقیقا در صفحه ۵۷۵، اما مترجم و ناشر از نوشتن چند خط توضیح در قالب مقدمه در ابتدای کتاب امتنا کرده، پولهای فروش کتاب که روز به روز به موجب تورم بالا میرود را شمرده و به ریش مردم میخندند! به همین جهت لازم دانستم از این تریبون به شما دوستان عزیزم هشدار دهم تا این بخش را در زمان درست خود بخوانید نه همانند من، پس از پایان کتاب! نوشتن از شیاطین آسان نیست، همانطور که خواندنش آسان نبود و سفری بود سخت، پیچیده و طولانی به اعماق روح و روان شخصیتهایش، اما بدون ورود به محتوای داستانی کتاب، تلاش میکنم در چند بند و صدالبته در سطح خودم از آن بنویسم. مقایسه نامه اگر بخواهم آثاری که از داستایفسکی تا به امروز خواندهام را بر طبق سه مولفهی «علاقه، سطح و کشش» رتبهبندی کنم، آنگاه نتیجه مطابق است با: ۱-برادران کارامازوف ۲-ابله ۳-شیاطین ۴-جنایت و مکافات ۵-همزاد ۶-همیشه شوهر ۷-شبهای روشن ۸-بیچارگان گفتار اندر علاقهی من به آلکسی نیلیچ کریلوف پیش از هر حرفی باید اعتراف کنم که شاید جز معدود خوانندههایی باشم که عاشق شخصیتِ «آلکسی نیلیچ کیریلوف» شدم و هر شب پس از بستن کتاب و چشمهایم، تلاش میکردم تا صورت او را تجسم کنم و پس از خواندن کتاب وقتی نام او را در گوگل سرچ کرم کاملا تصادفی عکسهایی زیادی دیدم که هنوز نمیدانم مربوط به یک فیلم است، اجرای تئاتر یا یک مینی سریال اما هر چه بود با چیزی که من در ذهنم تجسم میکردم بسیار بسیار نزدیک بود. تقابل آلکسی نیلیچ کریلوف با پیوتر استپانویچ ورخاونسکی در واپسین لحظات زندگیش و قیام و بلوای روحیش یکی از بخشهای شاهکار این کتاب بود: "من وظیفه دارم که بیاعتقادی خودم را اعلام کنم. برای من، هیچ فکر نیست بالاتر از انکار خدا! تمام تاریخ بشریت گواه است گفتهی مرا. «اختراع انسان، است فکر وجود خدا.» انسان پیدا کرده است این راه را، تا مجبور نباشد خود را بکشد. تاریخ جهان تا امروز چیزی نبوده است جز همین!" سیاههای در مورد شیاطین از زبان من داستایفسکی بار دیگر با شیاطین ثابت کرد که یک نابغه است، شیاطین را میتوان کتابی سیاسی، فلسفی و اجتماعی دانست. سیاسی وقتی او درس سیاست میداد: "بریدن سر از همه کار آسانتر است و پروردن اندیشه در سر از همه کار دشوارتر." "کدام راه را ترجیح میدهید؟ لاکپشتوار جلو برویم و در باتلاق دست و پا بزنیم یا عقابوار از فراز باتلاق بگذریم؟" "من خوب میفهمم که چرا ثروتمندان مثل سیل به خارج کوچ میکنند و این سیل سال به سال شدیدتر میشود. غریزه است دیگر! وقتی کشتیای غرق شدنی باشد، موشها پیش از همه آن را حس میکنند و از آن میگریزند." فلسفی وقتی درس فلسفه میداد: "حقیقتِ راستین همیشه زنگ نادرستی دارد. اگر بخواهید این زنگ را از آن بزدایید باید اندکی دروغ به آن بیفزایید." "من به احوال دل آدمها آشنایم... میشود اطمینان داشت که او حالا دیگر خبرچینی نخواهد کرد... چون حالا آدم خوشبختی است..." اجتماعی وقتی درس زندگی میداد: "تنها ماندنِ طولانی دو دوست، گاهی برای دوستیِ راستین سخت زیانبخش است." "هیچ چیز غیرقابل تحملتر از این نیست که وقتی بخت از آدم برمیگردد دوستان همه جمع شوند و به او بگویند که کارهایش احمقانه بوده." "ما همه مقصریم، همه مقصریم. ای کاش همه به تقصیر خود معترف بودیم…" اعتراف میکنم ۱۰ روزی را که صرف مطالعهی شیاطین نمودم دوست داشتم و از مطالعهی سطر به سطر کتاب لذت بردم و باز هم آرزوی قدیمی خود را تکرار میکنم که ای کاش روزی انسان به علم کپی کردن انسان دست پیدا کند و آنوقت یک داستایفسکی دیگر منطبق با نمونهی اورجینالش بسازد تا باز هم برای بشریت بنویسد. نقلقول نامه "عادت چه کارها که نمیکند!" "انسان هرقدر نجیبتر باشد سر ضمیرش در آینهی چهرهاش نمایانتر میشود." "آزادی کامل وقتی است که زنده ماندن یا مردن برای آدم مساوی باشد و این در حقیقت هدف همه است." "عوض کردن خدا، آسان نیست." "کدام راه را ترجیح میدهید؟ لاکپشتوار جلو برویم و در باتلاق دست و پا بزنیم یا عقابوار از فراز باتلاق بگذریم؟" "نیمهی دوم زندگی آدمیزاد از عادتهایی شکل میگیرد که در نیمهی اول روی هم جمع شدهاند." "هیچ چیز غیرقابل تحملتر از این نیست که وقتی بخت از آدم برمیگردد دوستان همه جمع شوند و به او بگویند که کارهایش احمقانه بوده." "ما باید هوشمندان را با خود همراه کنیم و بر گردهی احمقان سوار شویم. شما نباید از این شرم داشته باشید، نسل حاضر باید از نو تربیت شود تا شایستهی آزادی باشد." "علت خودکشی نکردنم ترس بود. بعضی از ترس خودکشی میکنند و بعضی از ترس زنده میمانند." نهم مهرماه یکهزار و چهارصد
3
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.