یادداشت محمد حسین رضایی
1403/4/7
دوسال پیش بود که اولین قسمت این مجموعه رو مطالعه کردم. گذشت و گذشت... جلد چهارم هم تمام شد! اما من قسمتی از خودم رو داخل کتابفروشی سمپره جا گذاشتم. این مجموعهی عریض و طویل یادنامهای ست برای تمامی کسانی که زندگی هاشون آغشته به ادبیات بوده، هست و خواهد بود. این مجموعه ادای دینی بود به همهی فراموش شدگان دنیای ادبیات، به کسانی که آرزوهای بلند پروازانهای داشتند اما خداوندگار ادبیات با آنها به خوبی تا نکرد. ثافون شنیده شد، در قامت تمام صداهایی که از یاد رفتند و آثارشان نیز از میان رفت و به دست فراموشی سپرده شد. بعد از این نطق احساسی، میخوام راجب داستان کتاب حرف بزنم پس اگه نخوندید کتابو مراقب باشید داستان براتون فاش نشه... تقریبا ۱۵۰ صفحهی آخر کتاب بودم که یهو چشمام گرد شد. همه چیزِ این مجموعه از همون صفحات اول سایه باید شروع شد، جایی که دنیل چهره مادرش رو فراموش کرد. تمام ماجرا حول محور چهره فراموش شده ایسابلا میچرخید. بعد از خوندن ۳ کتاب اول فکر نمیکردم اینقدر همه چیز در هم تنیده باشه ولی قسمت چهارم قطعه مرکزی و کامل کننده این پازل بود. چیز دیگه ای که باعث شد به شدت با این کتاب درگیر بشم، همراه شدن با سیر رشد کاراکترهای متعدد کتاب بود. اجازه بدید براتون مثال بزنم: ما باید اولین شکست عاطفی دنیلِ ۱۲،۱۳ ساله رو در مواجهه با کلارا میدیدیم، تا وقتی آلیسیا بوسه ای به گونهی دنیل زد و بئا از پنجره شاهد این اتفاق بود، عرق سرد روی پیشانی مون بشینه و نگران این زندگی شیم! ما باید از کودکی سینیور سمپره ی کم رو و خجالتی همراهش میشدیم تا وقتی در کنار ایسابلای محبوبش دفنش کردن ماهم مثل دنیل شوکه شیم و همزمان بگیم : من فکر میکردم او تا ابد زندگی خواهد کرد! آرزوهای بزرگ و دیوید مارتین. آلیسیا و آلیس در سرزمین عجایب و ... شاید بتونم چندین و چند مثال دیگه از ابتدا و انتهای این مجموعه براتون ذکر کنم اما مابقی رو به ذهن و تخیلات خودتون واگذار میکنم. و در نهایت به نظرم ثافون در جلد چهارم خودش رو در غالب خولین ها وارد بارسلون کرد؛ خولین کاراکس و خولین سمپره. نقدهایی هم نسبت به کتاب وجود داره، اما چون جایگزین داستانی دیگه ای به ذهنم نرسید از بیانشون امتناع میکنم. بمونه به یادگار: هر کتاب یا توده مجلدی که در اینجا میبینی دارای روحه. روح کسی که اون رو نوشته و تمام کسانی که اون رو خوندن ... و در نهایت با آرزوی آرامش ابدی برای روح ثافون در میان کتابهایش و گورستان کتاب های فراموش شده.🕊️
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.