یادداشت
1403/3/3
طی مطالعه کتاب «فانون» نوشته «دیوید کات» چند نکته نظرم را جلب کرد که در اینجا ذکر میکنم. اول آنکه با وجود ادعای برخی مروخین فانون را نمیتوان یک مارکسیست کامل دانست، بلکه او بیشتر پیرو مکتب سوسیالیستی تغییر یافتهای بود که نتیجه تلاشهای خود او و سارتر بود. دوم آنکه برخی فانون را تئوریسین خشونت مینامند (برچسبی که به همهی آزادیخواهان جهان از مالکوم ایکس و فانون تا چه گوارا و کاسترو تا سید احمد فردید و آیت الله مصباح) چرا که با روشهای به تعبیر آنها مسالمتآمیز افرادی چون گاندی مخالفت میکرد و راه رهایی از خشونت بافتیافته در استعمار را مقابله با شدت عمل و چه بسا خشونت میدید و به استقلالهایی از قبل استقلال هند به دیده حقارت مینگریست و آن را شکلگیری استعمار نو میدانست. (که البته امروزه شاهد صدق کلام او هستیم.) سوم آنکه سوسیالیسم در جامعه آنروز آفریقا ساختاری کاملا متفاوت داشت، چرا که بسیاری از ملل تحت استعمار آفریقایی عملا در جامعهای فاقد طبقات مارکسیستی میزیستند و در واقع در آنها سوسیالیسم به مثابه قدرتهای مقابلهگر با استعمار ظهور و بروز پیدا میکرد. و در پایان نقش بیبدیل زبان و فرهنگ در ملتسازی است. امری که فانون از آن غافل بود و یکی از علل مهم مشکلات امروز آفریقا نیز از مرزهای بازمانده از دوران استعمار بدون توجه به بافت فرهنگی و زبانی ملل ساکن در آن است. #کتاب #فانون #دیوید_کات
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.