یادداشت مهرسا بانو
1404/3/29
به نام خدا سلام . من این کتاب را در پاییز سال ۱۴۰۳ خواندم که البته بهخوان برای امروز ثبتش کردند . این کتاب را من از محفل های دخترانه مذهبی مسجد گرفتم . خواندن کتاب زمان زیادی نبرد ، اما من با صفحه صفحه کتاب اشک ریختم و گریه کردم ، اشک ریختم . مخصوصا قسمت هایی که راضیه بانو را به بیمارستان بردند . من نمیدانم چقدر گریه کردم اما میدانم ۲ ساعتی داشتم گریه میکردم ، صفحه های کتاب رد اشک هایم را داشتند و من باز گریه میکردم کتاب بسیار زیبا راجب دختری به نام راضیه کشاورز دختری شهید ، محجبه ، مسلمان و ۱۶ ساله اهل شیراز . واقعا کتاب را دوست داشتم ، قلم کتاب خیلی زیبا بود و من از خانم کوهکن عزیز واقعا ممنونم . کتاب فوق العاده زیبا بود ، شاید داستان راضیه بانو زیباترش کرده بود . کتاب راض بابا را تاکنون به ۲۲ دو نفر از دوستان و آشنایان بی حجاب و بی دین و مذهب خودم و همچنین چندی از افراد سست ایمان و چندی افراد با ایمان و محجبه دادم و تاکنون خداروشکر در همه ی آنها تحولی در زمینه ی دین و مذهب ایجاد شده است . کتاب راض بابا را واقعا دوست دارم و هرچه گویم کم گفتم . یک کتاب مذهبی ، جهادی، شهدایی . به یاد شهیده راضیه کشاورز 🌸
(0/1000)
فاطمه پاو
12 ساعت پیش
0