یادداشت پیمان قیصری
1402/5/21
زندگی داستانی ای.جی فیکری داستان آروم و روانیه. داستان یک کتابفروش که به تازگی همسرش رو از دست داده و خونهش طبقهی بالای کتابفروشیه. خیلی رکه و بعد از مرگ همسرش بداخلاق و کم حوصله شده و شدیداً احساس تنهایی میکنه. در ادامهی داستان یک اتفاق میافته و اون باعث میشه همه حس کنند که کتابفروش بداخلاق ما کمکم داره تغییر میکنه. اما این تنها اتفاق داستان نیست. داستان دیر به اوج میرسه و به نظرم این برای داشتن حس خوب پس از اتمام کتاب خیلی خوبه. حرفای قشنگی توی کتاب هست و اتفاقات روزمره و جالبی هم میافته به خیلی از کتابها و نویسندهها و شخصیتهای کتابها هم اشاره شده که بامزهست (هرچند ممکنه خیلیها رو نخونده باشیم یا نشناسیم.) پیشنهاد من اینه که به کتاب فرصت بدید، اوایل کتاب کمی خسته کنندهست اما به مرور بهتر میشه.ه از متن کتاب: ه«مایا یادت باشد: چیزهایی که ما در بیست سالگی نسبت به آن ها عکس العمل نشان می دهیم، لزوما همان چیزهایی نیستند که در چهل سالگی به آن ها عکس العمل نشان می دهیم و برعکس. این مسئله در مورد کتاب ها و زندگی هم صدق می کند.»ه ه«این هراس پنهان که دوست داشتنی نیستیم ما را تنها نگه میدارد. اما فقط به دلیل این تنهایی فکر میکنیم دوست داشتنی نیستیم. یک روز، روزی که زمانش را نمیدانی، از جادهای گذر خواهی کرد. یک روز، روزی که زمانش را نمیدانی، او را آنجا خواهی یافت. برای اولین بار در زندگیات طعم عشق را خواهی چشید، چون برای اولین بار در زندگیات، حقیقتا تنها نخواهی بود. تو انتخاب شدهای تا تنها نباشی.»ه
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.