یادداشت ملیکا🌱
1403/10/18
بسمالله. انسانِ توصیفشدهی شریعتی در این کتاب، اینگونه است:" انسانی که در عشق میگدازد و با خدا بیعت کرده است و در توحید حصار گرفته و جان جامهی تقوی به تن دارد و به عرفان میبیند و به حکمت میفهمد و به دعا میخواهد و از عبادت به جوهر ربوبیت میرسد و در عشق میگدازد و در امر و نهی و هجرت و جهاد خود، انسان و جهان را دگرگونه میسازد..." کتاب از دیباچهای که قسمتی از متن آنرا در ابتدای یادداشت آوردهام و ده فصل دیگر تشکیل شده است: ۱) چگونه ماندن: در این فصل دکتر در جلسهای با حضور جمعی دیگر از جمله آیتالله خامنهای و استاد مطهری سوالی را مطرح میکند:جهتِ امروزِ منِ مسلمانِ شیعه در برابر مسائلِ مختلف چیست؟ مسئولیتم کجاست؟ باید چهکار کنم؟ و بعد پاسخ ایشان به سوالشان نقل میشود، که دکتر سه جریانِ اساسی را سهچهره از یک مجسمهی ایدهآل میداند: عرفان و عبادت_ برابری و عدالت_ آزادی این سه رکن که روی جلد کتاب هم نقش بسته از نگاه دکتر سه جریان اصلی هستند که هر انسانی باید در خود پرورش دهد. ۲) عرفان، برابری، آزادی: در این فصل نیز دکتر به این سه جریان اشاره دارد و مذهب و سوسیالیسم و اگزیستانسیالیسم که نمایندهای از این سه تفکر هستند را نقد میکند و کسانیرا که صرفاً به تربیتِ یک بُعد خویش پرداختهاند را ناقص میداند. حتی شخصیتی مثل مولوی را که دکتر بسیار شیفتهی او است، به مسلخِ نقد میکشاند و میگوید "او بهقدری در محدودهی قرنطینهی معنوی و الهی خودش محبوس است که در پیرامونش نه ظلم، نه جنگِ مغول و نه جنگ صلیبی را و هیچچیز را حس نمیکند!" سپس او اسلامِ اصیل را مکتبی دارای این سه بُعد اعلام میکند و علی (ع) را نمونهی بارز آن. ۳) عشق، توحید: در این فصل دکتر به تعاریفِ جدیدی از مفاهیمی مانند عبادت، توسل، تقرب و خداپرستی میپردازد. سپس به توحید رسیده و تاریخ را صحنهی جنگِ مذهب و بیمذهبها ندانسته بلکه همهی جنگ پیامبران را جنگِ مذهب علیه مذهب میداند: ابراهیم (ع) که بتها را میشکند و موسی (ع) که چوبدستی خود را بر فرقِ فرعون، مذهبپناهِ زمانهی خود میکوبد و عیسی (ع) که با معبد وارد جنگ میشود و محمد (ع) که با مشرکانی میجنگد که بهجای خدا، خدایان پرستاند! و علی (ع) که در زمانِ حکومتش فقط با مسلمانها جنگید! ۴) آزادی، خجستهآزادی: متنی عارفانه و عاشقانه در رثایِ مفهومِ آزادی. ۵) خودسازیِ انقلابی: در این فصل هم دکتر باز به سه بعد عرفان، عدالت و آزادی اشاره دارد و خودسازی را رشدِ هماهنگِ این سه بعد در خویش میداند. او به شیوهی پرورش این سه بعد نیز پرداخته است: عبادت_ کار_ مبارزهی اجتماعی. ۶) بر در حق، کوفتن حلقهی وجود: این فصل را با سوالِ آیا با نشستن و نیمساعت فکر کردن -مثلا- همان نتیجهی نماز برای فرد حاصل میشود؟ آغاز میکند و پاسخ آنرا در جنبهی فردی، تقویت روحیهی خداپرستی و حفظِ فرم، در جنبهی اجتماعی، آمیزش پیداکردن با موجودیتِ اسلام و در جنبهی عرفانی، در این شعرِ مولوی مییابد: گفت پیغمبر رکوع است و سجود/ بر در حق کوفتن حلقهی وجود. ۷) سلامهای نماز: در این فصل که برآمده از تجربهی تنهایی دکتر در زندان بوده است، او سلامهای نماز را تفسیر کرده و اشاره به رفعِ تنهایی و ارتباط با نبی، ارتباط با جمیع مسلمانان و بندگان صالح خدا در هرجا و جمیع موجودات با سلامهای نماز دارد. ۸) حر: تفسیری عارفانه و حماسی از تغییرِ جهتِ حر در روزِ عاشورا. ۹) شب قدر: متنی عارفانه در مورد شب قدر. ۱۰) معراج و اسراء: تقسیر معراج و اسراء پیامبر و "سدرهالمنتهی او ادنی". بعضی فصول این کتاب ثقیل و سنگیناند و موقع خواندن با مغزم حقیقتا کلنجار میرفتند اما چه ورزشِ ذهنی بهتر از خواندن کتب شریعتی و کلنجاررفتن با ذهن! در کل اینکه پیشنهاد میشود...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.