یادداشت hatsumi

hatsumi

hatsumi

1402/3/5

شهری با میله‌های آهنی
        داستان در مورد مردمی هستند که در یک شهر زندانی هستند،و تحت سیطره رژیم حاکم بر اون زندگی سختی دارند،شهری با دیوارهای بلند و سیاه ،شهری بدون هیچ شادی ،شهری که کسی در اون شهر جرات حرف زدن و تخطی از قوانین رو نداره ،شهری پر از فریادهای خاموش و خشم های فروخورده.
ما با داستان آدم هایی همراه می شیم که تلاش می کنند از این شهر فرار کنند و از حکومت خودکامه رهایی پیدا کنند...

از پشت جلد: 
حتی در شهری که در آن نه هیچکس انتقادی به زبان آورده و نه انتقادی شنیده و همگان خود را مکلف می دانند که طبق انتظار دستگاه زندگی کنند ،فقط یک آدم شوریده سر متمرد،یا حتی خیالباف محض کفایت می کند که آگاهی خفته مردمان بیدار شود؛همین که به ترس خود آگاه شوی در می یابی که ترس حاکم جور چند برابر توست.


و چه آرزوی دیرینه ایست آزاد زیستن

اوایل کتاب یکم برای من ساده بود و یه کتاب معمولی به نظرم اومد تا وسط های داستان که ماجرا متفاوت شد و تا خواستم نظرم رو راجع بهش بنویسم ،همراهیش با حوادث این روزهامون باعث شد کامم تلخ بشه و نتونستم ازش بگم   
you know this book is our life
      

13

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.