زنبورک کوچولو از کوچک بودن خودش راضی نیست و دوست داره کارهای خوب و بزرگی انجام بده وقتی با خدا صحبت می کنه و ازش کار بزرگ می خواد ولی وقتی کاری که بهش گفتن رو انجام می ده اول از کوچکی کار خیلی ناراحت میشه ولی بعدش متوجه میشه این کار باعث شده دختر قصه سحر خواب نمونه و بتونه روضه بگیره