یادداشت نرگس عمویی

استخوان خوک و دست های جذامی
        داستان درباره‌ی ساکنین یک ساختمان ۱۷طبقه‌ای به اسم برج خاوران‌ه که هر کدوم مشکلات خودشونو دارن. از بین طبقاتی که تیکه‌هایی از زندگیشونو می‌خونیم، دانیال و حرف‌هاشو خیلی دوست داشتم. یعنی موقع خوندن، منتظر بودم نوبت اپیزود دانیال برسه و ببینم این دفعه قراره راجع به چی صحبت کنه!
ولی در کل به نظرم این کتاب از بقیه‌ی آثار جناب مستور ضعیف‌تر بود. یعنی بی‌سروته بود انگار. تهش به یه "خب که چی؟" رسیده بودم که خب جوابی هم نداشت.
ولی با این‌ها شیوه‌ی روایت داستان رو دوست داشتم، اونم چون کلاً سبک مستورو دوست دارم. وفصل آخر که داستان شخصیت‌ها باهم روایت می‌شد، خوب بود. مخصوصاً حرف‌های دانیال تو فصل آخر.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.