یادداشت زهرا دشتی

        رولو می، در این کتاب در مورد دلیل یخ زدگی و بی شوقی و بی ارادگی انسان امروزی نوشته. این که چه شد که انسان امروزی، نسبت به هر چیزی، خالی از شور انسانی شد و رفتاری ماشین وار و تکراری گرفت. چه شد که فردیت خودش رو از دست داد و تبدیل به یک قالب تکراری از مجموعه رفتارها و برخوردهای بی خطر، پذیرفته شده و تصنعی شد. چی شد که بشری که قرن ها بدون نیاز به انواع کلاس های موفقیت، آموزش روابط با جنس مخالف، انواع دوره های سکسوتراپی و ... موفق، عاشق و پر شور و سازنده زندگی می کرد، در این زمانه که عصر اطلاعات و ارتباطات هست و حتی هیچ نوع حیا و مخفی کاری در خصوصی ترین وجوه زندگی انسانی نیست، اینقدر بی اشتیاقه و به قول می، جمله مکرری که در روابط زناشویی شنیده می شه اینه که «رابطه داشتیم ولی چیزی حس نکردم». مسخره است، اجداد ما، قرن ها بدون مشکل داشتند زندگی و ازدواج و تولید مثل و جنگ و اختراع و ... می کردند. بی هیچ مشکل و کلاس و کتاب و دوره آموزشی! اونم وقتی که صحبت کردن در مورد خیلی از مسائل در زمان قدیم تابو بوده! 
چی شد که عشق برای بشر امروزی تنها جنبه جنسی گرفت و به این شکل خالی از تعهد و زیبایی و ارضاکنندگی روح شد. عشق سطحی شد و دیگر راهی برای درد ابدی تنهایی بشری نبود، دیگه نقطه ای برای یکی شدن انسانی با انسان دیگر نبود.
کتاب شاید راه حل شسته رفته و اتوکشیده ای ارائه نده (در واقع اگر چنین کنه، خودش و حرف خودش رو نقض کرده!) اما مشکل رو تشریح می کنه و راه و مسیر حرکت رو تا حدودی مشخص کرده و به نظر من، حداقل در این مشکل (بی شوقی، بی ارادگی و ...) دانستن مشکل و چرایی اش، خود به نوعی راه حلش هم هست.
کتاب در مورد آمریکای پنجاه شصت سال پیش نوشته شده (هرچند در این مورد به نظرم هنوز هم وضع آمریکا هم درست نشده) ولی برای ایران امروز و فردا مفیده، چون ما ایرانی ها، عادت داریم چشم و گوش بسته، هر کاری غربی ها کردن رو کورکورانه، بدون بررسی کردن اینکه واقعا درسته یا غلط دنبال کنیم و معمولا وقتی اونها می فهمند چیزی اشتباهه ما داریم با ذوق از اشتباه سابق اونها، به عنوان زندگی مدرن و علمی و چه و چه استقبال می کنیم! در این مورد هم جامعه امروز ما، به خاطر پیروی بی مطالعه و منطق از سبک زندگی غربی، داره دچار بحرانی در عشق، اراده و شوق زیستن می شه که ۵۰ - ۶۰ سال پیش دامن آمریکا رو گرفته.
در نهایت اگر دچار بی آرزویی، بی انگیزگی و سردی و بی تفاوتی شدین، اگر توان اراده کردن دارین ولی دلیلی براش ندارین، اگر شوقی برای زیستن ندارید، این کتاب رو بخونید، در بدترین حالت، حتی اگر مشکلتون حل نشد، حداقل می فهمید چی شد که اینطوری شدید!
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.