یادداشت کمیل مزرعی

                داستانی که در آخرین جمله‌ی آن شوکه شدم. دقیقا در آخرین جمله!
داستانی که نویسنده‌ی ماهر ِآن یک نقاش است. به نظرم موضوع را آنقدر موجز و مؤثر انتقال داده که کاش همه‌ی نویسنده‌ها نقاش بودند و اینقدر کاغذ دم ِدستشان نبود.
رفاقت، اثرگذاری، اندیشه، تعصب‌های خانوادگی و پایبندی‌های غیرمنطقی و خیلی چیزهایی که برای همه‌ی ما در پیرامون‌مان و در زندگی‌مان وجود دارد، در این داستان روی ِبوم نویسنده به خوبی به تصویر کشیده شده است.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.