یادداشت ثنا سادات الحسینی

        امروز صبح وقتی برا سحر پاشدم دیگه خوابم نبرد برای همین تصمیم گ فتم این کتاب رو که از کتابخونه ی مدرسه قرض گرفته بودم شروع کنم
نمیدونم از قشنگی کتاب بود یا من واقعا حوصله م سر رفته بود که یه تِک نشستم و تا آخرش خوندم
فکر کنم ترکیبی از جفتش بود.... 
بعضی جاهاش که دستای تامایا هی بدتر میشد هی به دست خودم نگاه میکردم یا گز گز شدن دستای تامایا باعث میشد خودمم احساس کنم دستم داره گز گز میشه( میدونم خیلی مربوطه اصن🥴😂)
ولی کلا کتاب قشنگی بود ولی خب یکوچولو کوتاه بود اما چیزی از قشنگیش کم نمیکرد❤
      
59

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.